این روزها صحبت از آقای نادر قاضیپور زیاد است. ایشان که فعلاً در مجلس شورای اسلامی نماینده هستند یکی از منتخبانِ مجلسِ دهم از ارومیه هم هستند. روزنامهی قانون روزِ دوازدهمِ اسفند گزارشی منتشر کرد از صحبتهای آقای قاضیپور که، حتی در همین قطعاتِ منتشرشده، حاویِ توهینهای متعدد و شوخیهای رکیک و لافهای مهوّع است. روایتهای مفصلتری را میشود با جستوجوی سادهای پیدا کرد، بعضاً با صدا و تصویر.
روزِ شانزدهمِ اسفند روزنامهی قانون نظرهای چهار حقوقدان را منتشر کرده، با صحبت از "جنبهی عمومی جرم" و ردّ اعتبارنامه در مجلسِ دهم، و غیره. در همین روز روزنامهی شرق هم مقالهای منتشر کرده است با عنوانِ "در ذهن شما چه میگذرد آقای قاضیپور"، که حدسزدنِ محتوایش دشوار نیست. واکنشها به اینها محدود نبوده است و ظاهراً متنوع و بسیار متعدد بوده است. خودِ آقای قاضیپور در موردِ بعضی حرفهایشان عذرخواهی کردهاند، گرچه ظاهراً در موردِ بخشهای دیگری از حرفهایشان مفتخرانه ایستادهاند.
از هر دو گزارشِ روزنامهی قانون اینطور میفهمیم که صحبتهای آقای قاضیپور دقیقاً عمومی نبوده است: در گزارشِ اول آمده که این صحبتها در "میتینگ انتخاباتی" ایشان بوده، و در دومی (که دقیقتر بهنظر میرسد) ذکری از این است که این صحبتها در ستادِ انتخاباتیشان بوده است، یعنی در جمعِ محدودِ کسانی که برای ایشان کار میکردهاند (گیرم کسانی هم از "طرفداران" ِ آقای قاضیپور حضور داشتهاند و فیلم و صدا برداشتهاند و منتشر کردهاند). کنفرانسِ مطبوعاتی نبوده، سخنرانیای در جای عمومیای نبوده؛ به نظرم بیاخلاقیِ اولیهای که در اینجا انجام شده است دقیقاً همین است که صحبتهایی را که در جمعِ کوچکی انجام شده منتشر کردهاند.
یک وقت هست که دزدانه واردِ دفترِ حزبِ رقیب شدهاند، و حالا نواری منتشر میشود که نشان میدهد رئیسجمهور مستقیماً در اصلِ ماجرا یا در تلاش برای پنهانسازیاش نقش داشته است؛ در این صورت به نظرم مطّلعان نه فقط مجازند افشاگری کنند، بلکه حتی شاید موظف باشند چنین کنند. ایضاً اگر فیلمی منتشر شود از بدرفتاریِ زندانبان با زندانی، یا استاد با دانشجو، و از این قبیل.
آیا ماجرای آقای قاضیپور از این دست است؟ آیا ایشان در جمعی عمومی، با علم به گستردگیِ مخاطبان، به کسانی توهین کردهاند؟ آیا قرار بوده صحبتهای ایشان در جایی منتشر شود؟ آیا صحبتهای افشاشده نشان میدهد که ایشان از اختیاراتِ قانونیای که داشتهاند سوءاستفاده کردهاند؟ تصور میکنم که اینطور نبوده. (وضعیتِ یک بخشِ خاص از صحبتهای ایشان متفاوت است؛ به آن بخش خواهم پرداخت.)
شاید خیلی کم باشند کسانی که اگر گفتوگوی خصوصی یا محفلیشان را بشنویم واکنشِ فوریمان چهرهدرهمکشیدن نباشد. چند نفر از ما به دردسر نمیافتیم اگر صحبتهای تلفنیمان یا شوخیهایمان در جمعِ ده-بیستنفرهی همدورهایهای دانشکدهمان منتشر شود؟
متأسفانه الآن به کتابهای کوندرا دسترس ندارم؛ اما مبهماً یادم هست که در جایی (شاید در یکی از بخشهای کتابِ خنده و فراموشی) صحبت از این بود که، در حکومتی کمونیستی، دولت متنِ صحبتهای خصوصیِ یکی از مخالفان را منتشر کرده بود، و موجی ایجاد کرده بود از نفرت از او: صحبتهای منتشرشده پُر بود از حرفهای مستهجن، و شاید [درست یادم نیست] حرفهایی نامحترمانه دربارهی حتی دوستان و همفکران. اما کمکم عقلا دریافتند که تقریباً هر کسی در خلوت یا در جمعی خصوصی حرفهایی میزند که اگر انتشارِ عام پیدا کند چنین واکنشهایی ایجاد میکند.
متأسفانه الآن به کتابهای کوندرا دسترس ندارم؛ اما مبهماً یادم هست که در جایی (شاید در یکی از بخشهای کتابِ خنده و فراموشی) صحبت از این بود که، در حکومتی کمونیستی، دولت متنِ صحبتهای خصوصیِ یکی از مخالفان را منتشر کرده بود، و موجی ایجاد کرده بود از نفرت از او: صحبتهای منتشرشده پُر بود از حرفهای مستهجن، و شاید [درست یادم نیست] حرفهایی نامحترمانه دربارهی حتی دوستان و همفکران. اما کمکم عقلا دریافتند که تقریباً هر کسی در خلوت یا در جمعی خصوصی حرفهایی میزند که اگر انتشارِ عام پیدا کند چنین واکنشهایی ایجاد میکند.
بر خلافِ مطلبنویسِ شرق، من معتقد نیستم که اصلاً مهم باشد که در ذهنِ آقای قاضیپور چه میگذرد. آقای قاضیپور دوستِ من نیست؛ قرار نیست با ایشان معاشرت کنم، و در آن صحبتهایشان هم با عمومِ مردم طرف نبودهاند. آنچه مهم است این است که آقای قاضیپور وظایفِ نمایندگیشان را چگونه انجام میدهند و چه برنامههایی دارند. اینکه در جمعِ هوادارانشان، و علیالظاهر در وضعیتی که نمیدانستهاند دیگرانی هم خواهندشان دید، با هیجانزدگی چیزهایی گفتهاند به ما مربوط نیست. لابد شخصیتی متینتر و پختهتر در همان جمع هم جورِ دیگری حرف میزد، و اگر افشا میشد محترمانهتر عذرخواهی میکرد؛ اما گمان نمیکنم ناپختگی و عدمِ متانتْ مستندِ خوبی برای ردّ اعتبارنامه و تعقیبِ قانونی باشد.
اینکه کسی بگوید زنان را شایستهی نمایندگی نمیداند، و در جمعی غیرعمومی چیزهای مشمئزکنندهای هم بگوید، گمان نمیکنم شایستهی پیگیری باشد. اما یک نکته باقی میمانَد که تصور میکنم مقامِ مسؤولی باید دنبال کند: در بخشی از صحبتهای منتشرشدهی آقای قاضیپور چیزی هست که میشود اینطور فهمیده شود که ایشان در زمانِ جنگ گروهی از اسیرانِ دشمن را کشتهاند. این، اگر از جنسِ لافِ گزاف نبوده باشد، سرنخی است از یک جنایتِ محتمل، و گویا در اینجور موارد مهم نیست که شاهد یا سرنخ چطور بهدست آمده باشد.
اینکه کسی بگوید زنان را شایستهی نمایندگی نمیداند، و در جمعی غیرعمومی چیزهای مشمئزکنندهای هم بگوید، گمان نمیکنم شایستهی پیگیری باشد. اما یک نکته باقی میمانَد که تصور میکنم مقامِ مسؤولی باید دنبال کند: در بخشی از صحبتهای منتشرشدهی آقای قاضیپور چیزی هست که میشود اینطور فهمیده شود که ایشان در زمانِ جنگ گروهی از اسیرانِ دشمن را کشتهاند. این، اگر از جنسِ لافِ گزاف نبوده باشد، سرنخی است از یک جنایتِ محتمل، و گویا در اینجور موارد مهم نیست که شاهد یا سرنخ چطور بهدست آمده باشد.
۱. گزارههای «صحبتهای آقای قاضیپور دقیقاً عمومی نبوده است» و«در آن صحبتهایشان هم با عمومِ مردم طرف نبودهاند» دقیق نیست و راهی هم برای دقیقکردنشان وجود ندارد.
پاسخحذف۲. مطابق قوانین موجود «علم به گستردگیِ مخاطبان» و اینکه«آیا قرار بوده صحبتهای ایشان در جایی منتشر شود» اثری بر توهینامیز بودن یا نبودنِ اظهارات افراد ندارد.
۳. من اعتقادی به تعبیر/شوخیِ «عصارهی فضائل ملت» ندارم. اما اطمینان دارم که عدهی کثیری از کارمندانِ دولتی به اتهام برزبان آوردنِ مطلبی بسیار «رقیقتر» به استنادِ مقرارتِ هیأتهای تخلف ادرای یا حراست از کاربرکنار شدهاند.
۴. آن روزنامهای که شما «حرفهای» میخوانیدش، با استنادِ به مطالبی از همین سنخ (که معمولا از طریق شنود تهیه شده) بارها و بارها موجباتِ اخراج و دستگیری اشخاص را فراهم کردهاست. احتمال *بدهید* کارهای آن روزنامه و آن اخراج و دستگیریها مستنداتِ قانونی داشته است.
من البته اعتقادی به «حرفهای» و «قانونی» بودنِ آن اعمال ندارم و معتقد هم نیستم که باید از شربتِ خودشان به ایشان چشاند. اما از این افشاگریها و تقاضاهای بعدش هم آنقدر تعجب نمیکنم که برای ایضاح دست به قلم ببرم. سالهاست که عادت کردهایم «ول کن تا ول کنم» بخش لاینفکِ گفتمانِ شرکای قدرت باشد. پیگیری منازعاتِ روزنامههای سلام و رسالت خودش بک رسالهی دکتری عالی میشود.
۵. بخشهای مهمی از نطقِ پیشازدستور، تذکرات، و سؤالهای نمایندگانِ مجلس به انتقاد و افشاگری از افراد یا دستگاههای مسئولی اختصاص دارد که اشاعهی منکر میکنند. مثلا حتما خبردارید که در همهی ادوار، وزارت ارشاد از سوی دستگاههای مختلف (از جمله کمیسیونهای مجلس) تحتِ فشار بودهاست که چرا به فلان اثر هنری مجوز داده که «حاوی توهینهای متعدد و شوخیهای رکیک و لافهای مهوّع است.» بارها نویسندگان و ناشران در ادارهی کتاب با بولتنهایی مواجهشدهاند که قسمتهای «مورددارِ» کتابشان مشخص کرده و بر همان مبنا مجوزشان باطل شدهاست.
فکر میکنم درخواستِ رعایتِ همان استانداردها از نمایندگان قانونی و منصفانه باشد.
۶. بنا به اصل وحدتِ رویهی قضائی، چون برای مواردِ مشابه هم تعقیبِ قضاپی داشتهایم و هم رد اعتبارنامه، درخواستِ عمل مشابه خلافِ این قانون/رویه ی قانونی نیست.
۷. آن «چیزی هست که میشود اینطور فهمیده شود» خیلی به حاشیه رانده شده، باز نشده و *مثلا* نتوانسته موضوع پستِ جداگانهای باشد. معذوریتهای «قابلانتشاربودن» را میفهمم اما سلیقهی شخصی من سکوت در مورد اموری است که نمیتوان بازش کرد.
*دستِ آخر و بیربط به این پست*
به چه زبانی باید گفت که «این رنگِ جدید زمینه خواندنِ متن را برای بسیاری سخت میکند» تا مسموع واقع شود؟
در مورد قدرت علیخانی و این که با قزوینی کاری کرد که او با دیگران میکند (بر خلاف قضیه زنان گفت که عمل را خودش روی علیخانی انجام داده است به نحوی که یک هفته مجلس نیامد و...). مصداق تجاوز جنسی نیست و مثل آن جنایت جنگی نباید پیگیری شود؟
پاسخحذفسلام.
حذفدر آن مورد--همانطور که در مطلبِ وبلاگ هم لینک دادهام--توضیح دادهاند (و نه دیرتر از چهاردهمِ اسفند) که ادعایشان نادرست بوده است.
اتفاقا مهم است که در ذهن آقای قاضی پور چه می گذرد هر چند دوست من و شما نیست. از محتویات ذهن او می توان پیش بینی هایی و پس بینی هایی درباره عملکرد آینده و گذشته او داشت. قطعا کسی که عمیقا به این که زنان شایستگی نمایندگی ندارند باور دارد عملکردش نهایتا تفاوت خواهد کرد با کسی که عمیقا با این باور مخالف است. اتفاقا این قسم باورها خیلی ریشه ای تر از بسیاری باورها و اعتقادات و شعارهای سیاسی است چرا که ناخودآگاه فرد را تشکیل می دهند و صادقانه تر و متاسفانه یا خوشبختانه موثرترند.
پاسخحذفمساله، "متین" بودن یا نبودن آقای قاضی پور یا "مشمئزکننده " بودن یا نبودن سخنان او نیست. مساله این است که آدمی که باورهایش چنین ظهورات مشمئزکننده ای دارد قرار است با همین باورها و ذهنیت نماینده مجلس شود.
به نظرم اینکه گمان نکنیم«ناپختگی و عدم متانت،مستند خوبی برای رد اعتبارنامه و تعقیب قانونی باشد» بیشتر، بازتاب حال و هوای لیبرالیستی و امروزین عصر ما است، تا فضای ماقبل مدرنی که مفاهیمی همچون شرافت، افتخار و پاکدامنی ، سکۀ رایج آن دوران بود. همچنان که Peter Berger در مقالۀ کلاسیک اش :
پاسخحذف«On the Obsolescence of the Concept of Honor» می گوید، در دنیای پیشامدرن و عصر فیودالیسم، «خود» افراد،مساوی همان نمادها و نقشهای اجتماعی ای بود که آنها بر عهده می گرفتند.مثلاً «خود» واقعی شوالیه، همان نقشی بود که او در جنگ ایفا می کرد و مردی که برهنه در بستر هماغوشی بود،واقعیت چندانی را از این «خود» ارائه نمی داد؛ برخلاف دنیای مدرن ما که نقشهای اجتماعی را نقابهایی می داند که «خود» راستین ما را می پوشاند و دقیقاً همان مرد برهنه و فراتر از آن، مرد برهنه ای که فعالیت جنسی دارد را بیانگر حقیقت او می داند.به همین دلیل به قول برگر، کسی که در دورۀ ما مدعی از دست دادن مفاهیمی از قبیل شرافت و متانت و افتخار شود،بیش از آنکه حس همدردی ما را برانگیزد، مایۀ سرگرمی مان می شود.به نظرم اینکه همچون آینه فقط نظرات عصر خود را باز نتابانیم و درنگ و تاملی کنیم بر اینکه کدام یک از این جهان بینی ها درست است، به نظرم پرسشی است که کار فیلسوف تازه با آن آغاز می شود.
از روایت شما از مقاله چنین برمی آید که به نویسنده در روایتش از «دیدگاه مدرن» به تز individuation یونگ نیز بی توجه نبوده است. در دیدگاه یونگ هر نقش اعم از نقش اجتماعی، نقش والد بودن و نقش جنسی نقاب (persona) ای است بر self حقیقی فرد. شرایط مطلوب زمانی است که فرد فردیت خود را محقق ببیند ورای همه نقش ها. اگر این دیدگاه مدرن درباره حقیقت انسان به روایت شما از روایت Berger از «دیدگاه مدرن» مورد پسند نیست، شاید بهتر باشد به دیدگاه های جدی تر و اصیل تری مانند دیدگاه Jung هم نظری بیندازیم که دال بر هیچ اینهمانی میان نقش جنسی و «خود» شخص نیست. اتفاقا مرد برهنه به واسطه برهنگی اش در رختخواب هم نقابی بر خودش زده و نقشی را ایفا می¬کند و اتفاقا برای کشف خود لازم است بداند که او نه تنها مساوی هیچ یک از نقش هایش نیست بلکه حتی مساوی عطف همه ی این نقش ها هم نیست.
حذفشاید گاه «دیدگاه مدرن» هم خیلی بد نباشد.
C. G. Jung, Man and his symbols
به فارسی هم ترجمه شده است.