نقطهگذاری
پریدختی... پری بگذار: ماهی؛
به زیرِ مقنعه صاحبکلاهی.
ندیمِ خاصِ خسرو دارد شیرین را وصف میکند. تصورِ من این است که شاپور حرفِ خودش را قطع میکند. وصفاش را با "پریدخت"خواندنِ شیرین شروع میکند، اما بلافاصله میگوید پریدخت را رها کن—شیرین ماه است.
در کتاب های مربوط به آرایه های ادبی این بیت را نمونه ی تشبیه تفضیل آورده اند و اینچنین معنایش کرده اند که شاپور خواسته بگوید شیرین برتر از پریدخت و مثل ماه است.
پاسخحذفاگر به جای سه نقطه ویرگول هم بگذاریم همان مکث را افاده می کند.
اگر کسی زیر مقنعه کلاه ما را ببیند، ویرگول هم ما را بس!
پاسخحذفپی نوشت: بد نیست خاطر خواننده موقع خواندن متن غلغلک بخورد، مکث ها را بالا پایین کند تا مغازله بر دلش بنشیند! شما سخت گیر نباش :)
صاحب کلاه الزاماً کلاه ندارد که کسی ببیند. فرهنگ سخن صاحب کلاه را به معنی دارنده ی تاج و پادشاه می داند. شاهدش را هم بیت دیگری از نظامی می آورد: پرستش نمودش به آیین شاه/ که صاحب کمر بود وصاحب کلاه. شاید یک خوانش فمینیستی از بیت این باشد که می گوید مقنعه داریش را نبین، زیر این مقعنه ضعیفه نیست بلکه پادشاهی است. با این خوانش، شاید ترجیح همان دیدن مقنعه باشد.
پاسخحذفضمناً اگر تمام شعر را بخوانید متوجه می شوید که شاپور خیلی چیزهای دیگر را هم وصف می کند که هم خیلی "قابل انتشار" نیست وهم قاعدتاً باید جزو دانسته های ندیم خاص شیرین باشد. در آغاز این قطعه، نظامی در توصیف شاپور می گوید:
ندیمی خاص بودش نام شاپور/ جهان گشته ز مغرب تالهاور
ز نقاشی به مانی مژده داده/ به رسامی در اقلیدس گشاده
قلم زن چابکی صورتگری چست/ که بی کلک از خیالش نقش میرست
چنان در لطف بودش آبدستی/ که بر آب از لطافت نقش بستی
این شرح شاپور را تصویرپردازی قابل معرفی می کند، اما این که تصویرهای شاپور متکی برمشاهده بوده است یا فقط "از خیالش نقش میرست" نمی دانیم. ضمن اینکه مرز مشاهده و خیال مشاهده هم خیلی قرص و محکم نیست.
بفرموده بنا بر تساهل است و قرار نیست فلسفه ی علم نظامی را واکاوی کنیم.
سخن من نیز در باب همان کلاه بود نه آن کلاه!
پاسخحذف