۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه
جمعنشدنیها، ۱۳۷۴
مسجدِ معروفِ خیابانِ سهروردی. در راه صدای شجریان در سرم میگشته بود: تو با جامی ربودی ماه از آب...
قاری که قرائتاش را تمام کرد کسی رفت و میکروفن را گرفت. آشنا مینمود، گرچه، بر خلافِ انتظارم از مجلس، به نظرم نمیرسید هنرمندِ—مثلاً شاعر یا فیلمسازِ—مشهوری باشد. شروع کرد به نکوهشِ متوفی. لابد خطیربودنِ اوضاعِ سیاسی میتواند سنـّتِ اسلامی را کنار بزند. بعضی شرکتکنندگان بلند شدند. انصارِ آن آقا جلو میگرفتند و فرمان میدادند گوش کنیم. از زمانی به بعد شروع کردند به زدنِ بعضی از حضار. من کتک نخوردم، شاید چون ایشان به سالمندان بیشتر توجه میکردند. کمی بعد گفت حالا بروید به رادیو امریکا بگویید اینجا آزادی نیست.
رخصت دادند برویم بیرون. پیرمردانی را میدیدم که تقریباً میدویدند. آقای میانسالی با ریشِ انبوه هم ایستاده بود، شاید بیسیمبهدست، به چشمِ من در کسوتِ فرماندهی. او یا کسِ دیگری فریاد میزد: بزنید این لیبرالهای منافقِ سلطنتطلبِ کمونیست را. یا چیزی نزدیک به این.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
"...
پاسخحذفمی ترسم
اما می ترسانم
دندان من از خشم به هم سوده می شود
آشوب می شود دل من درد می کشم
با صد هزار زخم که در پیکرم مراست
دریا درون سینه من جوش می زند
فریاد می زنم
ای قحبگان نان به پلیدی خور دروغ
دشنام می دهم به شما با تمام جان
قی می کنم به شما از صمیم قلب
..."
خوشحالم تونستی بلاگ ات را باز کنی ..
این داستان یک کم قبل تر شروع می شود. دهم بهمن ماه 1357 همان متوفایی که من و کاوه به ختمش رفته بودیم چنین سرود:
پاسخحذف"دارمت پیام
ای امام
که زبان خاکیانم و رسول رنج
بر توام درود بر توام سلام
آمدی
خوش آمدی پیش پای توست ای خجسته ای که خلق
میکند قیام
حق ما بگیر
داد ما برس
تیغ برکشیده را نکن به خیره در نیام
حالیا که میرود سمند دولتت، بران،
حالیا که تیغ دشنه تو میبرد
بزن. "
ملاحظه می فرمائید که عمل کردن به این توصیه ها یک شبه میسر نیست. خیلی زحمت دارد این کارها و زمان می برد. می بینید که با همه ی مجاهدت ها هنوز ناتمام مانده است.
برای زمین نماندن این امر مهم، قرار کلی بر این می بوده است که "تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح كشور حرام است [...] مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یكی از امور مذكور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهی نمودند، خودشان مكلف به جلوگیری هستند." در سال 1374، آن مجلسی هم مصداق همین سخن بود وسنت اسلامی [که کاوه حتماً آن را خوب می شناسد] حتماً شامل مسجد ضرار نمی شود.
ولی آن آقا این جمع نشدنی ها را از خودش درنیاورده بود بلکه از متفکران و اندیشمندان آموخته بود. مثلاً، و فقط مثلاً، نظریه پرداز شهیر گفتگوی تمدن ها در مهرماه سال 1360 (که نماینده مجلس و سرپرست کیهان بود)در نامه ای به مهدی بازرگان وی را شخصی دارای "نگرش امریکایی" دانست که مقاله اش " تماما در جهت لجن مال کردن و کینه توزی و انهدام و اعدام بر مبنای تضاد و تخاصم مارکسیستی "است. ایشان توضیح داد "مراد از امریکایی بودن نخوه ای از دید و بینش است که به سادگی ابزار سیاست های توسعه طلبانه ی آمریکا می شود."
شما که در ممالک راقیه درس خوانده اید همین طور قضا قورتکی فضل تقدم و کپی رایت نظریه پردازان را ضایع می نمائید. خدا از سر تقصیراتتان نگذرد.