در موردِ اتهامِ سرقتِ علمیِ آقای دکتر محمود خاتمی، اجازه دهید موردی را مرور کنم که شخصاً کشف کردم و اعلام کردم. در سیاههی آثارِ ایشان مشخصاتِ مقالهای بود (و هنوز هم در صفحهی ایشان در وبگاهِ رسمیِ دانشگاه تهران هست) که ایشان در نشریهی پژوهشیِ اُرگانون اِف منتشر کرده بودند. با اختلافاتی جزئی (چکیده و عنوانِ بعضی بخشها)، همین مقاله به نامِ مؤلفی دیگر در کتابی از انتشاراتِ راتلج منتشر شده است. کمتر از ده روز بعد از انتشارِ مطلبِ این وبلاگ، ارگانون اف رسماً اعلام کرد که مقالهی تحتِ نامِ آقای دکتر محمود خاتمی را از وبگاهِ نشریه برداشته است و از خوانندگان و از آن مؤلفِ دیگر عذرخواهی کرد و ابرازِ تأسف کرد که داوران و ویراستاراناش درنیافته بودهاند که مقالهی فرستادهشده به نامِ آقای دکتر خاتمی منحول بوده است.
چند هفته بعد از انتشارِ اولین اتهامات، دانشگاه تهران بیانیهای منتشر کرد که گرچه نامی از استادِ متهم نیاورده بود، گویا درکِ عمومیْ این بود که دربارهی آقای دکتر محمود خاتمی است. دانشگاه تهران رسماً گفته بود که کمیتهای تشکیل داده است که سریعاً و دقیقاً و بهجدّ به اتهاماتی در موردِ "عدم رعایت امانت داری علمی از سوی یکی از اعضای هیأت علمی"اش رسیدگی کند و نتیجه را، هر چه که باشد، برای تنویرِ افکارِ عمومی منتشر کند. از روزِ انتشارِ آن بیانیه بیش از ششصد روز گذشته است. (صرفاً برای مقایسهی طولِ مدت: دادگاهِ نورمبرگ کمتر از یازده ماه طول کشید.)
اعتبارِ دانشگاه فقط وابسته به این نیست که تعدادِ استاداناش چقدر است... غیر از این، گمان میکنم که، دستکم در بیرون از مرزهای ایران، تعدادِ کسانی از اهلِ علم که میدانند که استادانِ دانشگاه تهران دقیقاً کدام کتابهای ارسطو یا کانت را به فارسی ترجمه کردهاند کمتر باشد از تعدادِ کسانی که اجمالاً از خلافهای هولناکِ آکادمیکی خبر دارند که یکی از استادانِ فلسفهی دانشگاه تهران به آنها متهم شده است. پیشنهادِ من به دانشگاه این است که بیانیهی دیگری صادر کند و، برای تنویرِ افکارِ عمومی، یا توضیح بدهد که بررسیهای دقیق و جدّیِ کمیته هنوز به نتیجهی قطعی نرسیده، یا رسماً بگوید که نظرش تغییر کرده و بنا ندارد نتیجهی بررسی را اعلام کند.
باز هم دربارهی اتهامِ انتحال.
باز هم دربارهی اتهامِ انتحال.