اینطور به نظر میرسد که در مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران به معرفتشناسی زیاد توجه میشود. اولین نمونهای که در یادم هست مطلبی بود در وبگاهِ رسمی مؤسسه، که دربارهاش چیزی منتشر کرده بودم. (آن مطلب را از وبگاه برداشتند، اما هنوز میشود مطلبی مشابه را از طریقِ وبگاهِ رسمیِ آقای حجتالاسلام دکتر خسروپناه دید.) در همین اواخر هم صحبت از جلسهای بود با حضورِ محققانی که دستکم یکی از آنان، به گزارشِ وبگاهِ رسمیِ مؤسسه، "چندین سال است درباره دیدگاههای زگزبسکی پژوهش جدی میکند".
امروز دیدم که قرار بوده است نشستِ علمیای دربارهی آراءِ کیث لِرِر در مؤسسه برگذار شود، و متأسفانه دیر خبردار شدم. یکی از نکاتی که در معرفیِ لرر نوشتهاند برای من خیلی جالب است: اینکه لرر "رئیس پیشین بخش اقیانوسیه انجمن فلسفی امریکا (APA) و سالها مدیرعامل آن بوده است." بخشِ اقیانوسیه؟ یعنی بخشی مربوط به همان قارهای که استرالیا در آن است؟
انجمنِ فلسفیِ امریکا سه بخش دارد با نامهایی جغرافیایی: بخشِ شرقی، بخشِ مرکزی، بخشِ پاسیفیک. این بخشِ اخیر، که لرر چند سالی رئیساش بوده، مربوط میشود به ساحلِ پاسیفیک، یعنی ساحلِ اقیانوسِ آرام، یعنی ساحلِ غربیِ امریکا. نقل از توضیحِ مربوط به بخشها:
دیگر عرضی ندارم.
امروز دیدم که قرار بوده است نشستِ علمیای دربارهی آراءِ کیث لِرِر در مؤسسه برگذار شود، و متأسفانه دیر خبردار شدم. یکی از نکاتی که در معرفیِ لرر نوشتهاند برای من خیلی جالب است: اینکه لرر "رئیس پیشین بخش اقیانوسیه انجمن فلسفی امریکا (APA) و سالها مدیرعامل آن بوده است." بخشِ اقیانوسیه؟ یعنی بخشی مربوط به همان قارهای که استرالیا در آن است؟
انجمنِ فلسفیِ امریکا سه بخش دارد با نامهایی جغرافیایی: بخشِ شرقی، بخشِ مرکزی، بخشِ پاسیفیک. این بخشِ اخیر، که لرر چند سالی رئیساش بوده، مربوط میشود به ساحلِ پاسیفیک، یعنی ساحلِ اقیانوسِ آرام، یعنی ساحلِ غربیِ امریکا. نقل از توضیحِ مربوط به بخشها:
The Pacific Division was founded in 1924 as an independent society for philosophy on the Pacific coast, but it soon joined its sister divisions, adopted its present moniker, and began to hold annual conferences.
دیگر عرضی ندارم.
در باب اینکه هر منتسب به اقیانوسی، اقیانوسیه نیست!
پاسخحذفبرچسبِ «حکمت و فلسفه در ایران».
پاسخحذفاین را که بخوانید:
پاسخحذفhttp://irip.ir/Home/Single/53873
[به احتمال زیاد] تصدیق خواهید کرد که این یادداشتِ شما مصداق بارز «دربندِ نقشِ ایوان بودن» است.