در نمونههای معمای فرگه نوعاً با وضعیتی مواجه هستیم که الف و ب شیءِ واحدیاند و کسی هست که این امرِ واقع را نمیداند. مثلاً من شخصاً کمتر از دو سال است که فهمیدهام که خیابانی که، مطابقِ تابلوهای راهنمایی، اسماش "استاد حسن بنا" است همان خیابانی است که به "مجیدیه" (هم) معروف است. در فلسفهی زبانْ معمای فرگه همچنان موضوعِ پربحثی است. اما حالتِ عکسی هم هست، که تبییناش قاعدتاً خیلی مشکل نیست.
جلوی سینما منتظرِ دوستانی بودم، و، گذرانِ وقت را، داشتم پوسترها را نگاه میکردم. دیدنِ دو نام در پوسترِ فیلمِ جامهدران حیرتزدهام کرد: "عجب: پس باران کوثری و پگاه آهنگرانی دو نفرند!"
چند ماه بعد با ساجد در قهوهخانهای در موزهی سینما بودیم و در موردِ مقالهمان صحبت میکردیم. داستان را تعریف کردم و به سینماناشناسیِ من خندیدیم و چیزهایی در موضوعاتِ فنّیِ مربوط یاد گرفتم. از محوطهی موزه که بیرون آمدیم، از دور پوسترهای چند فیلمِ نسبتاً قدیمی را دیدیم، و رسیدیم به پوسترِ من ترانه پانزده سال دارم. پرسیدم "الآن این پگاه آهنگرانی است؟"
"نه: ترانه علیدوستی است."
"اوه! پس اینها سه نفرند!"
و البته خوشحالی من از این که دستکم میدانستی که گلشیفته فراهانی از این سه/یک متمایز است.
پاسخحذفمنم فکر می کردم یه نفرن!! در واقع فکر نمی کردم. توی ذهنم برای هر سه یه نماد داشتم. و اسامی شون برای افراد مختلفی رو بازنمود نمی کرد که بعد بشمارم و به دو نفر یا سه نفر برسم. در مورد بی سوادی : می گن توی زبان اسکیموها ده ها کلمه برای برف های مختلف وجود داره.
پاسخحذفمن هم اگر بخواهم قاطیِ شما فیلسوفها بشوم ( هرچند: حدیث مدعیان و خیال همکاران... همان حکایت زردوز و بوریاباف است) این را بگویم که مدتهاست به جهانِ n بُعدی فکر میکنم و آن دنیایی است که به اندازهیِ سازندگانش (کسانی که بر سرِ تعریفِ آن صُلح میکنند) بُعدِ اضافه بر پیشفرضهایِ اختیاری دارد. در این دنیا هر کسی حیطهای دارد که درآن یکسری از مصادیق حتما با یکدیگر تفاوت دارند. این حیطه به شکلِ منحصربهفردی صرفا به همین یکنفر تعلق دارد. مثلا دختری ۹ ساله عضوِ گروهِ n تایی است که بینِ دو عروسکِ کاملا مشابه با لباسهای صد در صد یکسان چندان تفاوت میبیند که هرگز آندو را باهم اشتباه نمیکند. در این حالت قضاوتِ آن دختر در بارهیِ کاوه که این عروسکها را با هم قاطی میکند (با توجه به اینکه آن حیطه صرفا تعلق به خودش دارد) مبتنی بر ناباوری نخواهد بود. حضور در دنیایِ n بُعدی با این حساب یعنی یافتنِ مجموعههایِ منحصر به فرد و متناظرکردنِ اعضایِ این مجموعهها باهم.
پاسخحذف