۱۳۹۴ تیر ۴, پنجشنبه

در بابِ اعتبارِ اَسناد و دلالتِ ارقام



این روزها رسانه‌های مشهور به "اصول‌گرا" در موردِ مطلبی از وبگاهِ ویکی‌لیکس زیاد می‌نویسند و می‌گویند. محتوای مطلبِ ویکی‌لیکس این است که آقای دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی از حکومتِ عربستان سعودی برای دوره‌ی چهارساله‌ی تحصیلِ فرزندشان در انگلستان تقاضای کمکِ مالی کرده بوده‌اند (حدودِ شصت‌وپنج‌هزار پوند)، و چکی با یک‌چهارمِ این مبلغ در وجهِ سفارتِ المملکة العربیة السعودیة در لندن صادر شده است. گزارشِ الف در این مورد نسبتاً مبسوط است. (گزارش‌ها در این مورد ساکت‌اند که آیا در سه-چهار سالِ بعد از تاریخِ این سند هم چکِ دیگری برای این مصرف صادر شده است یا نه.)

علاقه‌ی من به آقای دکتر مهاجرانی صرفاً مربوط می‌شود به بعضی کارهایشان در دورانِ وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۷۹-۱۳۷۶) و نیز قدرتِ سخنوری‌شان، و خیلی برایم مهم نیست که این داستانِ کمکِ عربستان به ایشان واقعیت داشته باشد یا نه. و اصلاً، حتی اگر قرار نبوده باشد که این پول صرفِ درس‌خواندنِ کسی بشود، برایم روشن نیست که پول‌گرفتنِ ادعاییِ آقای مهاجرانیدر زمانی که مسؤولیتِ حکومتی‌ای در ایران نداشته‌اندفی‌نفسه کارِ بدی بوده باشد (اخلاقاً بد، یا در تعارض با حبِّ وطن). دو نکته می‌خواهم بگویم.

اول (و جدی‌تر) این سؤال است که اصول‌گرایان آیا علی‌الاصول برای مطالبِ ویکی‌لیکس اعتباری قائل هستند یا نه. فی‌المثل اگر فردا این وبگاه چیزی منتشر کرد که به ضررِ اصول‌گرایان بود (یا مخالفانِ اصول‌گرایان این‌طور گمان می‌کردند)، آیا استناد به ویکی‌لیکس هنوز هم اعتباری خواهد داشت؟

نکته‌ی دوم در موردِ نحوه‌ی برخوردِ روزنامه‌ی کیهان با این موضوع است. مبالغِ ادعاشده را مقایسه کنید:


بر اساس سند منتشر شده ویکی لیکس سفارت عربستان در لندن هزینه بیش از 12 هزار پوندی برای هرسال تحصیلی(4 سال_از 2011 تا2015) و مبلغی بالغ بر 4256 پوند برای هزینه‌های زندگی آقازاده مهاجرانی را تامین می‌کند.


در این اسناد مردی که از سوی مدعیان اصلاح‌طلبی«زینت کابینه اصلاحات» معرفی می‌شد و پشت صحنه حمایت از نشریات زنجیره‌‌ای (پایگاه مطبوعاتی دشمن) قرار داشت، رسما به نام بورسیه فرزند خود درخواست پول از وزارت خارجه دولت فخیمه عربستان می‌کند و سعودی‌ها نیز قریب 70 میلیون پوند (رقمی بالغ بر 360 میلیون تومان) را به عنوان «هدیه» به وی می‌پردازند.



بنا را بر این می‌گذارم که نویسنده‌ی مطلبِ کیهان قصدِ فریبِ خوانندگان‌اش را نداشته وقتی که مبلغِ کمتر از هفتادهزار پوندی را بیش از هزاربرابر کرده است. تبدیلِ "هزار" به "میلیون" حتماً سهوالقلم بوده است (چنان که از معادلِ ریالی‌اش پیدا است)، و روزنامه‌ی کیهان حتماً خطایش را اصلاح خواهد کرد.

توصیه‌ی کتاب است که دشمنی با گروهی وادارتان نکند که از عدالت فاصله گیرید (۵:۸).


۳ نظر:

  1. جمیله کدیور (همسر آقای مهاجرانی) هم مطلبی دراین‌باره نوشته‌ است.
    http://kadivar.maktuob.net/archives/2015/06/27/1842.php

    پاسخحذف
  2. لطفا نوشته‌های من را با این دید که تعلق خاطری به اصولگرایان دارم نخونید، فقط چند نکته می‌خواستم درباره نوشته شما بگم.
    اول اینکه شما جوری درباره اصولگران صحبت می‌کنید اینگار اصولگرایان یک انسان هستند. البته نمی‌دانم این قابلیت خوبی در ماست یا یک خطای شناختی است اما در [۱] به این موضوع اشاره شده‌است. مثلا ما زمانی که می‌خواهیم درباره یک شرکت مانند گوگل صحبت کنیم به او خصوصیات انسانی می‌دهیم. مثلا می‌گوییم گوگل گفت. شاید به نظر بیاد که منظور ما مدیران گوگل باشد، اما با عکس‌برداری‌هایی که از مغز شده اینطور به نظر میاد که در مورد گروه‌های پیچیده‌تر نیز که هسته‌ی تصمیم‌گیری مشخصی ندارند، همچنان ما به چشم یک انسان به آنها نگاه می‌کنیم.
    دوم اینکه به نظر من شما سعی دارید تصویری ایده‌آل از یک سیاست‌مدار ارائه کنید. سیاست‌مدار، یک انسان است با حافظه محدود، قابلیت اشتباه و امیال و خواسته‌های متعدد و متنوع. مثلا خود شما نشده که صحبتی را از دوستی نقل کنید، بعد در اثر اختلافی این احساس به شما دست بدهد که او صادق نیست و دیگر از او چیزی را نقل نکنید. شما که از اول نمی‌دانیستید او چگونه آدمی است و فکر نکنم انسانی بتواند چنین ادعایی بکند. آیا می‌توانید بروید و تمام کسانی که این حرف را از شما شنیده‌اند پیدا کنید و نظرتان را پس بگیرید؟
    به نظر من شاید تنوع در جامعه، تعادل را به جامعه بازگرداند، نه اینکه سعی کنیم تصویری ایده‌آل از یک سیاست‌مدار ارائه کنیم. در بخشی از [۲] اینطور آمده:
    In a pluralistic society different trends must be cultivated in order to preserve its health. To me the problem is to some extent like the pH of the blood: the acidity and alkalinity are balanced and more or less fixed by the buffer system of the body at around 7.38. In physiology we do not go out on the street and chant the slogans, "Long live alkalinity - Down with acidity" or the other way round.

    [۱] http://opinionator.blogs.nytimes.com/2015/06/15/do-corporations-have-minds/
    [۲]The Question of the Left and Its Future - Notes of an Onlooker; M.S. Adib-Soltani

    پاسخحذف
  3. سؤالِ اول (و جدی‌تر) کاوه کاملاً بجاست و یکی از مصادیق کثیر برخوردِ دوگانه‌ با نهادهای بین‌المللی، خبرگزار‌ی‌ها، شخصیت‌ها و ... است
    اما گزاره‌ی "بنا را بر این می‌گذارم که نویسنده‌ی مطلبِ کیهان قصدِ فریبِ خوانندگان‌اش را نداشته [...] و روزنامه‌ی کیهان حتماً خطایش را اصلاح خواهد کرد." اتکا دارد به داروی کاوه در مورد کیهان و مدیرمسئولش که قبلاً در این وبلاگ به تفصیل در مورد قدرتِ استدلال و حرفه‌ای بودنش سخن گفته است. برای نقضِ این گزاره کافی است به سنتِ مستمر و جاافتاده‌ی کیهانِ در اشاعه‌ی دروغ اشاره کنم. این سنت ، به گمان من، دو آبشخور دارد: هم از مبانی جنگِ روانی است که مدیرمسئول کیهان در کلاس‌های درس آقای حجاریان آموخته است و هم مبنای فقهی دارد.
    به خاطر "علاقه‌ای" که کاوه به آقای مهاجرانی دارد، این مبنای فقهی را از قول آقای مهاجرانی نقل می‌کنم.در نشانی زیر
    http://www.irangreenvoice.com/article/2013/may/14/33925
    سروش دباغ نقل می‌کند که:
    "مهاجرانی به شریعتمداری می گوید شما هر اختلافی که با سروش و ایده ها و اطرافیانش داری داشته باش و آنها را بنویس و در روزنامه ات منتشر کن؛ اما شما می دانی، من هم می می دانم که وصله جاسوسی به سروش نمی چسبد و این تهمتی ناروا و غیر موجه است. سروش چه منصب دولتی و اطلاعات محرمانه ای دارد که با خارجی ها در میان بگذارد؟! شریعتمداری در پاسخ می گوید: می دانم سروش جاسوسی نکرده، اما می شود به ایشان « بهتان» زد و «افترا» بست؛ چراکه در فقه بابی داریم تحت عنوان « مباهته». مطابق با این بابِ فقهی، اگر مردم به دور کسی جمع شوند که محبوبیت و نفوذ زیادی دارد و در عین حال خلاف اسلام سخن می گوید و نمی توان مردم را از اطراف او پراکنده کرد، می توان به او « بهتان» و «تهمت » زد و شخصیت او را تخریب کرد و از این طریق با او در پیچید و از نفوذ و تأثیرش کاست"
    پ.ن. 1 من آقای مهاجرانی را بسیار "نامحترم" می‌دانم و بکرات از وی دروغِ صریح شنیده‌ام و فساد مالی وی و اطرافیانش (در زمان داشتنِ پست حکومتی) برای من محرز است.
    پ.ن.2 نمی‌دانم در جایی از قرآن سفارش شده یا نه که "علاقه به گروهی سبب نشود از عدالت فاصله بگیرید". اما گمان می‌برم اگر گفته‌نشده باشد و ما به این نصیحت عمل کنیم، بازهم خدا قبول می‌کند.

    پاسخحذف