اخیراً در کتابفروشیای نسخهای از چاپِ دومِ کتابی را دیدم، و فوراً خریدم. کتاب ظاهراً بیش از دو سال است که منتشر شده، اما من متأسفانه از چاپِ اولاش هم خبر نداشتم:
فلسفههای مضاف (جلد دوم)، به کوشش عبدالحسین خسروپناه، چاپ دوم، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۰.
مدتی پیش متنی نوشته بودم در نقدِ مطلبی منسوب به آقای حجتالاسلام دکتر خسروپناه. نگاه به کتاب نشان میدهد که آنچه نقد کرده بودم عمدتاً متشکل است از بخشهایی از مقالهی ایشان در این کتاب. به نظرم برای داوریِ دقیقتر و اداکردنِ حقِ مطلب در موردِ مقامِ علمیِ ایشان لازم است به این مقالهی مفصل توجه کنیم. فعلاً فرصتِ این کار را ندارم، و لذا به نقلِ چند جمله اکتفا خواهم کرد؛ اما پیش از آن مایلام چند نکته دربارهی کتاب بگویم.
اول اینکه عنوانِ انگلیسیِ کتاب برای من بسیار جالبِ توجه است:
Philosophies "of"
(علامتِ نقلِ قول در اصل).
چند وقت پیش که مطلبی منتشر کردم دربارهی نکاتِ غریبی که در شمارهای از مجلهای مشاهده کرده بودم، این جمله را از یکی از مقالاتاش نقل کرده بودم:
According to what was mentioned, philosophy of religion is one of the philosophy of.
و حالا، با چشمپوشی از ملاحظاتِ مربوط به دستورِ زبانِ انگلیسی، میبینم که عبارتِ philosophies of پیش از آن شمارهی مجله هم سابقهی کاربرد داشته است. واکنشِ برخی فلسفهکارانِ حرفهایِ فارسیزبان را دیدهام، اما هنوز بررسی نکردهام که واکنشِ انگلیسیزبانان به این عبارت چگونه است.
دوم اینکه، فارغ از درستی و پختگیِ محتوا، اینطور بهنظر میرسد که کتاب با دقت نمونهخوانی نشده است. مثلاً در صفحهی ۴۲۴ (از مقالهی با عنوانِ "فلسفه ریاضی") آمده است:
بینهایت کوچک در آنالیز اعداد حقیقی چنین تعریف میشود: +>⎕2 (+> مجموعه اعداد حقیقی مثبت است( یک بینهایت کوچک است، اگر به ازای هر +>2 ⎕⎕مفروض داشته باشیم: ⎕>⎕. به عبارت سادهتر: ⎕ یک عدد حقیقی بزرگتر از صفر است به گونهای که هر عدد حقیقی مثبت مانند ⎕
را در نظر بگیریم، ⎕ از آن کوچکتر باشد.
سعی کردهام در نقل دقیق باشم. برای اطمینانِ خاطرِ خوانندگان، یک بار هم اینطور بگویم که در این متن بعد از "تعریف میشود:" چنین آمده: بهعلاوه، بزرگتر، 2، مربع، پرانتز باز، بهعلاوه، بزرگتر. در این متنِ منقول هشت مربع هست. نمیدانم آیا متن در چاپِ اول هم همینطور بوده است یا نه (و عجیب است اگر این اشکالات در چاپِ دوم تولید شده باشد)، و برایم جای سؤال است که آیا اصولاً صفحههای این فصل را کسی پیش از چاپِ اول یا دوم نگاه کرده است یا نه.
عباراتِ نامفهومِ این مقاله (که قاعدتاً ناشی از این است که کسی نمونههای چاپیاش را نخوانده) منحصر به همینها که نقل کردم نیست. این هم جالب است که همین مقاله (با حذفِ زیرنویسهایش) در وبگاهِ شخصیِ جنابِ حجتالاسلام دکتر خسروپناه هست (یا دستکم تا بیستمِ اردیبهشتِ ۹۳ بوده است)، و در همین مواضع در آنجا هم میشود عباراتِ نامفهومی دید.
اما قسمتهایی از مقالهی جنابِ دکتر خسروپناه ("فلسفۀ معرفت"، صص. ۳۶۵-۳۱۱).
علت بسیاری از تحیرها، شکاکیتها و نسبیگراییها و ... که معضل روانشناختی انسانهاست، نبود یا ضعف فلسفۀ معرفت و معرفتشناسی است. تا وقتی که شک، گذرگاه رسیدن به یقین باشد، فرد در تشخیصهای خود شکاک نخواهد بود؛ اما اگر این شک محل استقرار و منزلگاه باشد، علاوه بر مشکلات علمی، ناراحتیهای روحی و روانی و گاه ناهنجاریهای روانی بروز مییابند؛ افرادی مثل آلبر کامو، کافکا یا صادق هدایت و فروغ فرخزاد، در اثر تحیر و نقص معرفتی دچار مشکل روانی شده و تا انتحار پیش رفتند. [۳۱۷]
عنوانِ آخرین بخشِ مقاله این است: "نظریۀ برگزیدۀ ساختار فلسفۀ معرفت" (صص. ۳۶۴-۳۵۵). این قسمت چهارده زیربخش دارد که بعضی از آنها هم زیربخشهای متعدد دارند. تصورِ من این است که این بخش قرار است سرفصلهای مطالعهی نظاممندِ موضوعی را مشخص کند که مؤلف آن را "فلسفۀ معرفت" میخوانَد. بخش با این پاراگراف شروع میشود:
با توجه به تتبع فراوان و رویکرد تاریخی نسبت به منابع فلسفی و کلامی و منطقی و با دقت عقلی نسبت به بایستههای فلسفهٔ معرفت که اعم از معرفتشناسی و هستیشناسی معرفت است، ساختار فلسفهٔ معرفت به شرح ذیل اعلام میگردد. [۳۵۵]
عنوانِ بخشِ دومِ این بخش "تحلیل معرفت" است. بخشِ الف از این بخش اینطور تمام میشود (ص. ۳۵۶):
سعی کردهام در نقل دقیق باشم. برای اطمینانِ خاطرِ خوانندگان، یک بار هم اینطور بگویم که در این متن بعد از "تعریف میشود:" چنین آمده: بهعلاوه، بزرگتر، 2، مربع، پرانتز باز، بهعلاوه، بزرگتر. در این متنِ منقول هشت مربع هست. نمیدانم آیا متن در چاپِ اول هم همینطور بوده است یا نه (و عجیب است اگر این اشکالات در چاپِ دوم تولید شده باشد)، و برایم جای سؤال است که آیا اصولاً صفحههای این فصل را کسی پیش از چاپِ اول یا دوم نگاه کرده است یا نه.
عباراتِ نامفهومِ این مقاله (که قاعدتاً ناشی از این است که کسی نمونههای چاپیاش را نخوانده) منحصر به همینها که نقل کردم نیست. این هم جالب است که همین مقاله (با حذفِ زیرنویسهایش) در وبگاهِ شخصیِ جنابِ حجتالاسلام دکتر خسروپناه هست (یا دستکم تا بیستمِ اردیبهشتِ ۹۳ بوده است)، و در همین مواضع در آنجا هم میشود عباراتِ نامفهومی دید.
اما قسمتهایی از مقالهی جنابِ دکتر خسروپناه ("فلسفۀ معرفت"، صص. ۳۶۵-۳۱۱).
علت بسیاری از تحیرها، شکاکیتها و نسبیگراییها و ... که معضل روانشناختی انسانهاست، نبود یا ضعف فلسفۀ معرفت و معرفتشناسی است. تا وقتی که شک، گذرگاه رسیدن به یقین باشد، فرد در تشخیصهای خود شکاک نخواهد بود؛ اما اگر این شک محل استقرار و منزلگاه باشد، علاوه بر مشکلات علمی، ناراحتیهای روحی و روانی و گاه ناهنجاریهای روانی بروز مییابند؛ افرادی مثل آلبر کامو، کافکا یا صادق هدایت و فروغ فرخزاد، در اثر تحیر و نقص معرفتی دچار مشکل روانی شده و تا انتحار پیش رفتند. [۳۱۷]
عنوانِ آخرین بخشِ مقاله این است: "نظریۀ برگزیدۀ ساختار فلسفۀ معرفت" (صص. ۳۶۴-۳۵۵). این قسمت چهارده زیربخش دارد که بعضی از آنها هم زیربخشهای متعدد دارند. تصورِ من این است که این بخش قرار است سرفصلهای مطالعهی نظاممندِ موضوعی را مشخص کند که مؤلف آن را "فلسفۀ معرفت" میخوانَد. بخش با این پاراگراف شروع میشود:
با توجه به تتبع فراوان و رویکرد تاریخی نسبت به منابع فلسفی و کلامی و منطقی و با دقت عقلی نسبت به بایستههای فلسفهٔ معرفت که اعم از معرفتشناسی و هستیشناسی معرفت است، ساختار فلسفهٔ معرفت به شرح ذیل اعلام میگردد. [۳۵۵]
عنوانِ بخشِ دومِ این بخش "تحلیل معرفت" است. بخشِ الف از این بخش اینطور تمام میشود (ص. ۳۵۶):
[...] اما طی سالهای اخیر افراد بسیاری تلاش کردهاند تا شرط لازم و کافی معرفت یک شخص به یک حکم (گزاره) را بیان کنند. این تلاشها غالباً چنان هستند که آنها را میتوان مشابه شکل زیر بیان کرد:
s میداند که p اگر و تنها اگر
۱. pصادق باشد.
۲. p باور داشته باشد که p
۳. S توجیهی دارد که باور داشته باشد که p.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر