۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

حدیثِ نفس: زمین رنگِ ارتنگِ مانی گرفت


کم‌سوادی باعث شده بود گمان کنم که کسی که میدانِ  رابعة العدویة‌ی قاهره به نامِ او است همان رابعه‌ی بلخی است، و تعجب کنم. به هر حال، باز دارم به این فکر می‌کنم که چه سرّی است که این‌همه به مصر احساسِ  نزدیکی می‌کنم—تو گویی خانه‌ام آنجا است، یا آنجا بوده است. آیا نتیجه‌ی این است که در نوجوانی سفرنامه‌های سیدجعفر شهیدی و علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی را خوانده‌ام؟ در غربت هم که بودم، وقتی کسی می‌گفت که اهلِ‌ مصر است تو گویی هم‌وطن دیده باشم. اهالیِ عراق و افغانستان و سوریه برایم این‌طور نبودند.

گویی برادران و خواهرانِ من‌اند که کشته بر زمین افتاده‌اند.

۸ نظر:

  1. استاد "اصلاح‌طلب" علوم سیاسی دانشگاه تهران در اینجا
    http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=149
    مي‌نویسد:
    "اخوانی‌ها در برابر گزینه تاریخی دشواری قرار دارند: یا باید به رای اکثریت احترام گذارده و قدرت را واگذار کنند، یا طبق تکلیف و وظیفه‌ای که احساس می‌کنند - چه اکثریت مردم مخالف باشند چه موافق- همچنان قدرت را حفظ و بر ضرورت ادامه کار دولت پافشاری کنند."
    سردبیر همان روزنامه‌ی "اصلاح‌طلب" در همان نشانی می‌نویسد:
    "حال اگر سیاست‌ورزی توانست آرای اکثریت مردم را جذب کند و به عنوان پیروز انتخابات رقابتی و آزاد بر مسند قدرت تکیه زند اما در مقام عمل «نخواهد» یا «نتواند» مجری اراده اکثریت باشد و حتی در مسیر خلاف مطالبات رای دهندگان عمل کند، تکلیف چیست؟ اینجاست که یکی از بنیادی‌ترین ایرادهای دمکراسی آشکار شده و بی عیب نبودن این مدل حکومتی به اثبات می‌رسد."
    هردو اشاره دارند به "اکثریت شکننده 52 درصدی" و یادشان می‌رود که اگر برای "ارتش آمریکایی" مقابله با خواست آن "اکثریت شکننده 52 درصدی" مجاز باشد، برای "سلالۀ عاشورائیان و راست‌قامتان حماسه‌آفرین" مقابله با اکثریت 51 درصدی به طریق اولی مجاز است. همان‌ها که بر نشان سازمانیشان نقش بسته است:
    و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم [و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم و ماتنفقوا من شىء فى سبيل الله يوف اليكم و انتم لاتظلمون]
    و آماده كنيد براى (كارزار با) ايشان هر چه مى‌توانيد از نيرو و از اسبان بسته شده كه بترسانيد با آن دشمن خدا و دشمن خود را [و ديگران را از غير ايشان كه شما آنان را نمى‌شناسيد و خدا مى‌شناسد، و آنچه در راه خدا خرج كنيد به شما پرداخت مى شود و به شما ظلم نخواهد شد] (60، انفال)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آیه مربوط به آمادگی دفاع خارجی بود. هیچ ربطی به دموکراسی نداشت.

      حذف
  2. این مقالهٔ جالبی است در مورد مسائل جاری در مصر؛ اگر تا به حال ندیده‌اید:
    http://www.madamasr.com/content/sheep-and-infidels

    پاسخحذف
  3. چه لطیف و احساساتی!
    یه نگاهی به زندگی خودت بندازه. تو هم جنایات بزرگ کم نداشتی! تو هم با خودخواهی و اخلاق مزخرف و ظاهرا فریبیت کم آدم ها رو له و لورده نکردی!
    فقط ظاهرن تمیز تر عمل کردی...
    حالا دلت واسه یه ملت عرب که معلوم نیست پشت قضیه سیاسی شون چیه تپیده؟! اقتضای هر انقلاب و جنجال سیاسی کشت و کشتاره. اما کارهای تو اقتضاش چی بود؟!
    چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است.

    پاسخحذف
  4. @ناشناس محترم ۲۰ تیر ساعت ۲۱:۵۸

    ما علاقه مندان جنابعالی البته شک نداریم که نویسنده این وبلاگ دقیقن همانطور است که شما می فرمائید ،فقط نمی دانیم چرا به حرف های افشاگرانه و بسیار موثر شما اجازه انتشار می دهد!

    اما ممنون می شویم توضیح بدهید که صفت «عرب» در کامنت شما برای چه آمده؟ اگر این ملت عرب نبود آیا اوضاع فرقی می کرد؟

    پاسخحذف
  5. ناشناس۲۰ تیر ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲۱:۵۸۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۸

    کی از خوابیدن حرف زد؟!!! شماها مثل اینکه کلا همه تون به خودتون شک دارید! خیلی جالب بود!!
    هر کی با هر کی خواست بخوابه به ما چه. اما جنایت های کاوه خان عمیق تر از این حرف هاست. فکرهای زیادی رو بیمار کرده...
    در ضما منظور از "عرب" اینه که همونطور که خودشون هم همیشه ادعا می کنند: خودشون از پس خودشون بر میان و نیازی به دلسوزی فارس ها ندارند! بارها گفتند که ما را آدم حساب نمی کنند و اجازه دخالت یا حتی دلسوزی به ما نمیدن. اگر مثل کاوه خان یه سفر خارجی به کشورهای دیگه هم داشته باشید می بینید که مثلا همین فلسطینی ها با پررویی تو چشم ما نگاه می کنند میگن ما حاضریم اسرائیلی ها ما رو بکشند ولی شماها از ما حمایت نکنید. حالا شماها با اداهای مسخره انسان دوستی و حقوق بشر بیفتید واسه اینا حنجره جر بدید.

    پاسخحذف
  6. آخه اینجا تعداد ناشناس ها زیاده .فک کردم شما هم ازون خانم های "گول" خورده ای هستید که مجبوری به شوهرشون خیانت کردن !!! به نظرم بیشتر شما به خودتون شک دارید .چون اگر اعتقادات قوی باشه ،کسی هم نمیتونه فکر یا اعتقاد کسی را بیمار کنه .
    ضمنا نمی دونستم که تفکر متفاوت داشتن هم جنایت محسوب میشه .شما که این همه تجربه دارد و سفر کرده اید و طرز تفکر افراد براتون مهمه ،حتما متوجه هستید که در رابطه با انسانیت مهم نیست که ترک ، فارس یا عرب باشیم.حالا اگر تعدادی از عرب ها توی کشوری ک شما بهش مسافرت کردین طرز فکر کوتاهی دارند و درست رفتار نمی کنند (که همچین افرادی توی کشور خودمون و ب قول خودتون فارس ها هم کم نیستند ) دلیل نمی شه که از یک کشور متنفر بشیم یا بگیم همشون اینجور هستند.به نذر میاد که خیلی راه داریم تا به ان نقطه از منطق و بی عقدگی و آزادی فکر برسیم .

    پاسخحذف
  7. چه لطیف بود این پست.

    پاسخحذف