تا جایی که میتوانم بفهمم،
هیچ معلوم نیست که اصولِ اخلاقیِ من—هر چه که هست—معقولترین مجموعهی ممکن از اصول باشد: ممکن است
حتی معقول هم نباشد، چه رسد به معقولترین. اصلاً هم روشن نیست که همیشه طبقِ این
اصولِ فعلیام عمل کرده باشم: پدیدهی آشنایی است که حافظهمان مخدوش باشد،
مخصوصاً وقتی که از رفتارمان راضی نباشیم یا نبوده باشیم.
اما حالا گیریم که هم اصولِ
اخلاقیام معقولترین باشد و هم همیشه خوب رفتار کرده باشم (خوب، با معیارهای فعلیام).
فرضهای مشکوکی است، اما برای پیشرفتِ بحث بپذیریمشان. حتی فرض کنیم که میدانم
که همیشه اخلاقاً به بهترین شکل رفتار کردهام. به نظرم باز هم نباید بهسادگی دیگران
را محکوم کنم یا در ذهنام تحقیرشان کنم. امروز دوباره یادِ مصاحبهی کیهان فرهنگی (ی
قدیم) با سیدجعفر شهیدی افتادم، در اوائلِ دههی شصت؛ در جایی از مصاحبه گفته بود:
خدا ما را در مقامِ امتحان نیاورَد.
در گزینش شرکت نکردهام، چه
برسد به اینکه برای مصاحبهی گزینش ریش هم گذاشته باشم؟ چه خوب! اما اگر این مؤسسه نازم
را نمیخرید باز هم این کار را میکردم، یا به این راحتی میکردم؟ اگر قرار بود
خرجِ خانوادهام را بدهم چطور؟ در عمرم رشوه ندادهام؟ آفرین به من! اما آیا حواسام
هست که شاید روزگار با من یار بوده و در موقعیتِ سختی قرارم نداده؟ اگر تحملِ عواقبِ
رشوهندادن برایم خیلی سخت بود چه میکردم؟ اگر میدانستم باعث میشود معشوقام جداً
آسیب ببیند چه؟
به نظرم، رشوه دادن، اگر باعث شود که فردی (معشوق، یا حتی یک دوستِ معمولی) آسیبِ جدی نبیند، غیراخلاقی نیست.
پاسخحذفتصورِ من این است که رشوهدادن نوعاً باعثِ تضعیفِ نهادهایی میشود. فرض کنیم کسی خلافِ جدیای در رانندگی مرتکب شده، و حتی فرض کنیم در آن لحظه هم کارش خطری را متوجهِ کسی نکرده. پلیس میخواهد ماشین را توقیف کند، و رشوه میتواند مانع از آسیبِ توقیفِ ماشین بشود—فرض کنیم این آسیب بسیار جدی است. به نظرِ من در اینجا رشوهدادن تضعیفکنندهی نهادِ قانون است که در این موردِ خاص (راهنمایی و رانندگی) قانونِ مفیدی است.
حذفشاید مقایسهی این دو ساده نباشد: (الف) آسیبی که به فردی که ماشیناش توقیف میشود میرسد، (ب) آسیبی که به نهادِ قانون میرسد اگر رشوه بدهیم.
اینکه رشوه دادن باعث تضعیفِ نهادی میشود آن را غیراخلاقی میکند؟
حذففرض کنیم که در آن ماشینی که مثال زدید بیماری هست که راننده باید آن را به بیمارستان برساند. باز هم رشوه دادن غیرخلاقی است؟ (هنوز هم تضعیف کنندهٔ نهادِ قانون است.)
یا اینکه فرض کنیم دوستی را به خاطرِ اینکه مست بوده، گرفتهاند. به شما زنگ میزند و میخواهد که به محل بازداشتش بروید، میخواهند بر او حد بزنند، (مثلاً) ۵۰ ضربه شلاق، شما می توانید با رشوه دادن به مأمورِ اجرای حکم، باعث شوید که ضربات را یواشتر بزند (یا اصلاً نزند). در صورتِ رشوه دادن کارتان غیراخلاقی است؟ (باعث تضعیفِ نهادِ قانون هم میشود، که در این مورد قانونِ مفیدی هم نیست.)
محدثه، مدعای من خارج از حیطهی اخلاق بود: رشوهدادن نوعاً باعثِ تضعیفِ قانون میشود. حالا میشود در هر مورد فایده و ضرر را سنجید، و نیز این را که قانونی که برای فرار از آن رشوه میدهیم خودش قانونِ بهدردخوری هست یا نه. اما به نظرم باید این را هم لحاظ کنیم که مستقل از معقولبودن یا کارآمدیِ این یا آن قانونِ خاص، شاید در خودِ تضعیفِ قانون (بهطورِ کلــّی، هر قانونی که باشد) چیزِ ناخوشایندی باشد.
حذفسلام
پاسخحذفبه نظرم مقدماتی که در اول نوشته آوردید (درباره عمل به اصول اخلاقی تان) مستقیما ربطی به این پیدا نمیکند که من نمیتوانم کسی را به خاطر عمل بدی که انجام داده سرزش کنم. کما اینکه منی هم که اخلاقی عمل نمیکنم لایق سرزنشم.
اتفاقا احساس من اینست که در این شرایط حکومت بی اخلاقی تنها چیزی که ممکن است کمی مفید واقع شود همین گوشزدهای اخلاقی مان به همدیگر است.
(البته موافقم با اینکه اصول اخلاقی من ممکن است عقلانی ترین نباشد، اما فکر میکنم بر سر کلیات توافق نسبی وجود دارد)
فکر می کنم اینجا موضوع این نیست که چه کسی لایق سرزنش است(هر چند که در اصول اخلاقی من سرزنش دیگران به دلیل عملی بد، حتی تحقیر ذهنی، مجاز نیست).
حذففکر می کنم موضوع این است که وقتی انسان ها با چالش روبرو می شوند چگونه رفتار می کنند؛ و به نظر من اعمالی که در شرایط عادی انجام دادشان بد محسوب می شوند، در مثال های کاوه انجام ندادنشان شاید عمل ِ بدتری باشد.
مسئله ای که مذموم است، به نظر من مطلق گرایی است.
من خیلی موافقم با سعیده! انقدر که می شد من نوشته باشم جوابیه اش را! :)
حذف1. اتفاقا فکر میکنم اصلا موضوع این نبود که آدم ها در شرایط سختی چگونه رفتار میکنند. بحث اصلی نوشته اصلا توصیفی نبود. کاملا تجویزی و اخلاقی بود. دربارهی موضع گیری اخلاقی ما بود راجع به کسانی که عمل غیراخلاقی انجام میدهند. اینکه دیگری را محکوم نکنم یا متواضع باشم یا چه.
حذف2. "مسئله ای که مذموم است، به نظر من مطلق گرایی است." لحن این جمله به نظرم خودش گویای میزان مطلق گرایی نویسنده است.
در ضمن به نظر من مطلق گرایی هیچ مذموم نیست.
چیزی که من از این نوشته، خصوصاً پاراگراف آخر، برداشت می کنم اصلاً تجویزی نیست.
حذفاین که بگویم چیزی مذموم است، به نظرم مطلق گرایی نیست؛ مطلق گرایی نادیده گرفتن شرایط و نتایج انجام عمل است:
http://en.wikipedia.org/wiki/Moral_absolutism
مائده،
حذفسلام. شاید لازم بود بیشتر تأکید کنم که توصیهام به خودم این است: پرهیز از *تحقیرِ* کسانی که، با معیارهای من، کارِ غیراخلاقی میکنند. البته میشود گفت که صرفِ اینکه معتقد باشم کارِ کسی غیراخلاقی است مستلزمِ این است که او را در موردِ آن کار سرزنش کنم؛ اما این با تحقیر فرق دارد. میپذیرم که در مواردِ زیادی مناسب است که نقدِ اخلاقیام از کارِ کسی را به او بگویم (یا حتی در فضای عمومی مطرح کنم)—ولی این هم باز فاصله دارد با تحقیرِ افراد، به این معنا که فرومایه بدانمشان.
mohadese: kaave tebghe osule akhlaghie khodesh akhlaghi budan va gheire akhlaghi budan ra morede bahs gharar dade ...va zemnan ta jai ke man fahmidam matn darbare tavazo hast va inke vaghti be khodemun eftekhar mikonim ke yekseri karhaye az nazarekhodemun gheire akhlaghi ra anjam nadadim va ya baghie ra mahkum gharar midim kami fekr konim ke shayad sharayete sakhttari ham tuye zendegi vojud dashte bashe....
پاسخحذفman ke kheili movafghem.
ممنون از توضیح. متوجه شده بودم. با متن هم موافقم. به غیر از همون موردی که گفتم.
حذف"دکتر شهیدی:خداوند ان شاء الله مرا در مقام امتحان نیاورد."
پاسخحذفhttp://www.noormags.com/view/fa/articlepage/1035/12/text
مردک حالا که رفتی و رای دادی! حالا افاضات نامزد محبوبت را بخوان:
پاسخحذفhttp://www.khabaronline.ir/detail/214645/politics/parliament
در باب اینکه افراد را باید عاقل فرض کرد و در انجام آنچه می خواهند آزاد باشند:
پاسخحذفhttp://www.aljazeera.com/programmes/witness/2012/05/201251115345899123.html
من هم چنین نگرانی ای دارم. حتی نگران می شوم که اگر کلا آدم بی خیالی نبودم و یا آدم وسواسی تر, جدی تر, کمال گراتر, مضطرب تر و ... ای بودم, باز هم می توانستم کارهایی را که فکر می کنم اخلاقا بد است (یا والد درونم تایید نمی کند) را انجام ندهم؟
پاسخحذف