من در ایران زندگی میکنم، و
سعی میکنم جامعه را به آنی که دوست دارم (قانونمند، دمکراتیک، لیبرال) نزدیکتر
کنم. این کار را میخواهم بدونِ ازبینبردنِ یکبارهی ساختارهای موجود انجام بدهم،
و به نظرم یک راهِ معقولِ دردسترس این است که در انتخاباتِ مجلس شورای
اسلامی به کسانی رأی بدهم که محتمل میدانم که اگر عضوِ مجلس بشوند فاصلهی مجلس
با مجلسِ ایدهآلِ من کمتر خواهد بود.
در شرایطِ فعلیْ کاندیدایی
نیست که تابلوی "لیبرال-دموکرات" بالای سرش گذاشته باشد، و شاید هم کسی
از میانِ تأییدصلاحیتشدگان نباشد که حتی در خفا با سلیقهی سیاسیِ من همسو
باشد؛ با این حال، اینطور نیست که برایم علیالسویه باشد که چه کسی نماینده میشود.
مشخصاً، برای من مهم است که کسانی به مجلس بروند که با کارهای بهنظرمننادرستِ
دولت مقابله کنند—در همین حدی که میشود مقابله کرد مقابله کنند.
گویا گاهی لازم است به خودمان
یادآوری کنیم که وقتی به کسی رأی میدهیم رأیدادمان به این معنا نیست که شخصاً
دوستاش داریم یا منزهاش میدانیم یا مقلدش هستیم یا سابقهاش را تأیید میکنیم.
دیگر اینکه نگاه به فهرستِ کاندیداها این را به ذهنام میآورد که صرفِ داشتنِ
سابقهی وزارت یا عضویتِ چنددهساله در تشکیلاتی سیاسیْ مزیتی است.
متاسفانه سوال اصلی در نوشته شما فراموش شده: آیا انتخاباتی (هرچند هم محدود باشد) در کار است؟
پاسخحذفآیا رایی که شما به هر کسی میدهید دلیل ورود او به مجلس خواهد بود؟
"احتمالِ ضعیفی هم اگر باشد که رأی من در موردِ بعضی کاندیداها مؤثر باشد، به نظرم کارِ عاقلانه این است که رأی بدهم"
پاسخحذفhttp://kaavelajevardi.blogspot.com/2012/01/blog-post_23.html
بله، متاسفانه من استدلالات شما را نخوانده بودم. فکر میکنم بر احتمالاتِ ضعیف بنا کردن یک نظر استدلال نیست که جوابِ چرایی چیزی باشد. بیشتر از آنکه نتیجه استدلال باشد میلی شخصیست که البته نظر دادن روی آن کاری عقلانی نیست که من بیاطلاع از آن نوشته شماانجام دادم.
پاسخحذفhttp://pespmc1.vub.ac.be/MINIMAX.html
پاسخحذفD: نه اشتباه نکنید، منظورم این بود کسی که تمایل دارد از بین احتمالات، نامحتملترین را انتخاب کند مطمئناً دلیل دیگری غیر از منطق و استدلال دارد که به خودش مربوط است نه من. شاید کسی دوست داشته باشد برود رای بدهد، به کسی ربط ندارد اما رنگِ استدلال زدن به آن یا دیگران را یلخی فرض کردن بیشتر سفسطه است تا فلسفه.
پاسخحذفبرادر همه بیسواد و بیفکر و یلخی نیستند که بخواهند دنبال هم راه بیفتند، بعضی خودشان بلدند استدلال کنند، بلدند فکر کنند، چشمشان به این نیست که یکی بگوید میدهد، دیگری بگوید نمیدهم بدوند دنبال یکیشان، خلاصه بعضی مردم گلهیی فکر نمیکنند.
لینک دادنتان آن صفحهی Principles of Reasoning with Uncertainty
هم کلی ما را خندان یاد مرحوم کردان انداخت ما را، ممنون بابتِ این افاضهی شوخ.
قابل تأمل
پاسخحذفدکتر جان، ما چه گناهی کردیم که برای خوندن مطالب شما باید چشممان به این کامنت های تهوع آور روشن بشه و هر بار شعور ملت صاف تو چشممون بره! فک کن رفتی کنسرت شجریان، یکی بیاد تمبونشو رو سن دربیاره و عربده بکشه!
پاسخحذفدر تایید حرف یاسر، فرض کن می روی از کتابخانه کتابی از نویسنده ای که دوست داری می گیری بعد می بینی که یک آدم عوضی و نفهم برداشته روی صفحات کتاب نظرات خودش را به زبانی خارج از ادب نوشته است، چه احساسی به تو دست می دهد؟ اینکه کامنت های توهین آمیز را حذف کنی ربطی به آزادی بیان ندارد، طرف اگر می خواهد می تواند برود برای خودش وبلاگی بزند و در آن هر مزخرفی که می خواهد بنویسد. اینکه می گویی می توانید کامنت های بدون نام را نخوانیم شاید در تئوری معنی بدهد ولی عملی نیست.
پاسخحذفتعجب میکنم از کسانی که به انتشار کامنتهای بیربط معترضند. کمی به این هم فکر کنیم که شاید ما باید تحملمان را برای شنیدنِ *هر چیزی* هر قدر هم ناخوشایند بالا ببریم.
پاسخحذف