طرف روی به شیخ نمیکند، جور هم دارد، اهل عشقش را هم به رخ میکشاند، بوی مهر هم از اوشنیده نمیشود، دشمنی هم میکند، کمند هم انداخته و میکشد، آیا باز هم میتوان انتظار داشت خودش را بگذارد شیخ از مقابل رویش بگذرد؟ در مقابل آن همه یلان که در حلقه افتادهاند صید لاغر جز دزدیده نگاه کردن چه آرزویی میتواند داشته باشد؟ بیخود نیست سبزها بهت میگن انتظاراتت با سطح کنونی جنبش متناسب نیست.
نه تضادی در کار نیست. اجازه را فقط برای گذشتن خواسته. بعد گفته هنگام گذشتن دزدکی یک نگاهی هم میکنم، جوری که طرف متوجه نشه چون اجازه شامل نگاه نمیشده.
به کاوه به مرتیکه سلام بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
بگذار دو معنا دارد: (دستِ کم) همیشه به معنای اجازه گرفتن نیست. معنایی دوم، در شاهد مثال زیر آمده است: بگذار یک بار هم که شده به خود آیم و درس بخوانم. بگذار = انتخاب تحت شرایط سخت 1 بگذار در مصرع اول، شاید به این معناست. (بیت دوم، قرینه ای برای تقویت این معناست) می خواهم از مقابل روی تو بگذرم و دزدیده در شمایل خوب تو بنگرم. (شیخ از میان دو گزینه ای که در دل دارد: یکی جدایی و شوق و دیگری نظر کردن بر رخ یار البته همره با جورِ؛ دومی را انتخاب می کند) در بیت دوم هم به بیان دلیل این انتخاب می پردازد. شوقست در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم. 2
1. شاید این معنا هم بازگشت به معنای اول کند، یعنی اجازه گرفتن از خود و اقناعِ خود 2. آه
کاوه: اینکه مخاطب هردو مصرع یکی باشد نافی انحصار اجازه به گذشتن نیست. در واقع با نوعی رندی/دلبری میگوید اگر اجازهی عبور دادی، من هم دزدانه بدون فهمیدن/اجازه تو نگاهت میکنم. مثلا میگوئیم بگذار من از این در رد بشوم، یک خاکی بر سر خودم میکنم. اما تعبیر صالح درستتر به نظر میرسد. فرهنگ سخن بیست وپنج معنی برای گذاشتن نقل کرده از جمله معنایی که صالح میاورد ونیز صبر کردن که موضوع اجازه را منتفی میکند.
سلام بگذار یادآوری کنم که در تاجیکستان هنوز " بگذار " به معنای دعایی : ان شاء الله یا آرزو می کنم و امیدوارم به کار می رود. مانند بگذار ( عروس و داماد ) زندگیشان سبز باشد.
خیال من چنین تصویر کند: بیتوجهی «تو» (که همان جور «تو»ست) ما را مجاز میدارد تا مقابل روی «تو» بایستیم و فاش در شمایل خوب «تو» بنگریم و تا آن هنگام که این مجال فراهم باشد، نمیتوانیم آن را ترک گوییم. اما اگر نظری بر ما فکنی یا بیم این نظر را داشته باشیم، میتوانیم (یا مجبور میشویم) سر را به پایین انداخته و از مقابل روی «تو» گذر کنیم و در این اثناء باید زیر چشمی و پنهانی، شمایل خوب «تو» را بنگریم. مطابق با تصویر خیالی من، مراد شیخ طلب "دزدیده نگریستن" نبوده بلکه طلب چیزی را میکند که مستلزم "دزدیده نگریستن" و "گذرکردن" است و در نتیجه تضاد میان "بگذار" و "دزدیده" منحل میگردد.
مانکن.
پاسخحذفشاید شیخ بی خبر از "لذت دزدیده نگریستن" هم نبوده است
پاسخحذفطرف روی به شیخ نمیکند، جور هم دارد، اهل عشقش را هم به رخ میکشاند، بوی مهر هم از اوشنیده نمیشود، دشمنی هم میکند، کمند هم انداخته و میکشد، آیا باز هم میتوان انتظار داشت خودش را بگذارد شیخ از مقابل رویش بگذرد؟ در مقابل آن همه یلان که در حلقه افتادهاند صید لاغر جز دزدیده نگاه کردن چه آرزویی میتواند داشته باشد؟ بیخود نیست سبزها بهت میگن انتظاراتت با سطح کنونی جنبش متناسب نیست.
پاسخحذفمرتیکه،
پاسخحذفخیلی ممنون. اما هنوز سؤالِ اصلی برجا است: آیا "بگذار" با "دزدیده" در تضاد نیست؟ آیا شیخ گفته که اجازه بده دزدیده نگاهات کنیم؟
نه تضادی در کار نیست. اجازه را فقط برای گذشتن خواسته. بعد گفته هنگام گذشتن دزدکی یک نگاهی هم میکنم، جوری که طرف متوجه نشه چون اجازه شامل نگاه نمیشده.
پاسخحذفمصراعِ دوم را به چه کسی گفته؟ اینکه در این مصراع باز هم میگوید "تو" به نظرِ من نشان میدهد که مصراعِ دوم هم *خطاب به* مخاطبِ مصراعِ اول است.
پاسخحذفبه کاوه
پاسخحذفبه مرتیکه
سلام
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
بگذار دو معنا دارد: (دستِ کم)
همیشه به معنای اجازه گرفتن نیست.
معنایی دوم، در شاهد مثال زیر آمده است:
بگذار یک بار هم که شده به خود آیم و درس بخوانم.
بگذار = انتخاب تحت شرایط سخت 1
بگذار در مصرع اول، شاید به این معناست. (بیت دوم، قرینه ای برای تقویت این معناست)
می خواهم از مقابل روی تو بگذرم و دزدیده در شمایل خوب تو بنگرم. (شیخ از میان دو گزینه ای که در دل دارد: یکی جدایی و شوق و دیگری نظر کردن بر رخ یار البته همره با جورِ؛ دومی را انتخاب می کند)
در بیت دوم هم به بیان دلیل این انتخاب می پردازد.
شوقست در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم. 2
1. شاید این معنا هم بازگشت به معنای اول کند، یعنی اجازه گرفتن از خود و اقناعِ خود
2. آه
کاوه:
پاسخحذفاینکه مخاطب هردو مصرع یکی باشد نافی انحصار اجازه به گذشتن نیست. در واقع با نوعی رندی/دلبری میگوید اگر اجازهی عبور دادی، من هم دزدانه بدون فهمیدن/اجازه تو نگاهت میکنم. مثلا میگوئیم بگذار من از این در رد بشوم، یک خاکی بر سر خودم میکنم.
اما تعبیر صالح درستتر به نظر میرسد. فرهنگ سخن بیست وپنج معنی برای گذاشتن نقل کرده از جمله معنایی که صالح میاورد ونیز صبر کردن که موضوع اجازه را منتفی میکند.
سلام
پاسخحذفبگذار یادآوری کنم که در تاجیکستان هنوز " بگذار " به معنای دعایی : ان شاء الله یا آرزو می کنم و امیدوارم به کار می رود.
مانند بگذار ( عروس و داماد ) زندگیشان سبز باشد.
خیال من چنین تصویر کند:
پاسخحذفبیتوجهی «تو» (که همان جور «تو»ست) ما را مجاز میدارد تا مقابل روی «تو» بایستیم و فاش در شمایل خوب «تو» بنگریم و تا آن هنگام که این مجال فراهم باشد، نمیتوانیم آن را ترک گوییم. اما اگر نظری بر ما فکنی یا بیم این نظر را داشته باشیم، میتوانیم (یا مجبور میشویم) سر را به پایین انداخته و از مقابل روی «تو» گذر کنیم و در این اثناء باید زیر چشمی و پنهانی، شمایل خوب «تو» را بنگریم.
مطابق با تصویر خیالی من، مراد شیخ طلب "دزدیده نگریستن" نبوده بلکه طلب چیزی را میکند که مستلزم "دزدیده نگریستن" و "گذرکردن" است و در نتیجه تضاد میان "بگذار" و "دزدیده" منحل میگردد.