۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه
شأنِ علمی، سالِ خورشیدی، حسابِ ابتدایی
این کتاب—که با مجوزِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم تجدیدِ چاپ شده است—بسیار خواندنی است:
هاینس هالم، تشیّع، ترجمهی محمدتقی اکبری، چاپِ دوم، نشر ادیان، قم، ۱۳۸۹.
ناشر در ابتدای کتاب از آقای حجتالاسلام رسول جعفریان "به دلیل بازنگری کامل و نکته سنجیهای ایشان در محتوای کتاب و افزودن پاورقیهای سودمند" تشکر کرده است. (فرض میکنم که افزودههای آقای جعفریان آنهایی است که با نشانهی "«ج»" مشخص شدهاند.) دو تا از پاورقیهای آقای جعفریان:
- "این اظهار نظر مؤلف، جانبدارانه و به دور از شأن علمی است که در این قبیل مباحث توسط یک شخص بیطرف عنوان میشود. «ج»." (صفحهی ۲۹.)
- "برخورد سطحی مؤلف را با این بخش تاریخ باید به دلیل روشی که وی در اینجا برگزیده و آن نهایت اختصار است توجیه نمود؛ تقریباً جز برخی نکات بدیهی، آنچه که وی کوشیده تا از خود بیفزاید، محل تردید و برخی واضحالبطلان است. «ج»" (ص. ۴۰.)
به نظرم این دو پاورقیِ آقای جعفریان را اگر جدی بگیریم باید جداً از ناشرِ ایرانی بپرسیم که چرا سرمایهاش را صرفِ انتشارِ برخوردهای سطحی و جانبدارانهی کسی میکند که، دستکم در موردِ بخشی از تاریخ، حرفهایش به دور از شأنِ علمی است و حرفهایش در بخشِ دیگری یا بدیهی است یا محلِ تردید یا واضحالبطلان. اما احتمالاً اینطور نیست که همهی خوانندگانْ همهی پاورقیهای آقای جعفریان را جدی بگیرند—مثلاً حدس میزنم که برخی کسانی که مقدمهی ناشرِ یک ترجمهی فارسیِ موسی و یکتاپرستیی فروید را دیده باشند با خود بگویند که یادداشتهای آقای جعفریان هم احتمالاً، دستکم در دیدِ ناشر، شرطِ لازمِ انتشارِ این کتاب در جمهوری اسلامی بوده است.
نوعِ دیگری از یادداشتها هم هست که آقای جعفریان نکتههای فنـّیِ مشخصی مطرح میکند یا برای وقایعی که مؤلف ذکر کرده تبیینی غیر از تبیینِ کتاب بهدست میدهد. این یادداشتها را نوعاً جدی میگیرم؛ اما این برایم خوشایند نیست که ترجمهی کتابی از شخصی محلِ اظهارِ نظرهای شخصِ دیگری بشود، حتی اگر این اظهارِ نظرها همگی دقیق و بجا باشند. لابد فرض بر این است که نویسندهی کتابْ محققاً در جاهایی بر خطا بوده است، و وظیفهی ناشرِ ایرانی (یا وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی) است که حافظِ خواننده در مقابلِ عقایدِ نادرست باشد. شخصاً با این نگاه همدل نیستم؛ اما موضوعِ اعتراضام این نیست.
در صفحهی ۳۸ آمده است: "پسر بزرگتر، حسن (ع) که در هنگام وفات پدرش ۳۶ یا ۳۷ ساله بود،"، و آقای جعفریان فوراً توضیح دادهاند که: "امام مجتبی (ع)، بدون تردید در نیمهٔ رمضان سال ۳ هجری به دنیا آمده و بنابراین در رمضان سال ۴۱، سی و هشت (۳۸) سال داشته است." نیز، سه صفحه بعد که مؤلف میگوید که امامِ سومِ شیعه در زمانِ مرگِ معاویه ۵۴ساله بوده است آقای جعفریان توضیح دادهاند که "امام حسین در سوم شعبان سال ۴ هجری به دنیا آمد و در سال ۶۰، قاعدتاً ۵۶ سال داشت."
به نظرم لازمهی برخوردِ علمی با هر موضوعی این است که طرفِ بحث را به اندازهی خودمان عاقل و باسواد فرض کنیم. تصورِ من این است که آقای جعفریان یا دستیارانشان باید کمی تأمل میکردند: آیا پروفسور هالم به هیچ منبعی برای سالِ مرگِ معاویه و تولد و وفاتِ امامانِ شیعه دسترس نداشته است؟ یا شاید در دبستانْ تفریق یاد نگرفته است؟ آیا نمیشود احتمال داد که نویسنده مفهومِ متعارفِ سالِ خورشیدی را در نظر داشته است و نه سالِ قمری را؟
در موردِ امامِ دوم، ویکیپدیا با ذکرِ منبعی تولدشان را اولِ مارسِ ۶۲۵ ذکر میکند و بریتانیکا—بدونِ ذکرِ روز—در سالِ ۶۲۴؛ احتمالاً به همین علت است که مؤلف گفته است که در زمانِ رحلتِ پدرشان—که ظاهراً بنا بر اجماع در سالِ ۶۶۱ بوده است—ایشان سیوشش یا سیوهفتساله بودهاند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
کاوه آقای جعفریان و یادداشت نویسیاش را زیادی جدی میگیرد. عالم جلیلالقدری با 68 کتاب وبیش از 150 مقاله که نگاهش به تاریخ را میتوان اینجا دید:
پاسخحذفhttp://www.historylib.com/SITE/SViewDocument.aspx?DocID=1177&RT=List
استاد معظمی که از سال 1357 تحصیلات حوزوی را شروع کرده و "در سال 59 هجرى شمسى به تدريس معارف اسلامى و تارىخ اسلام در دانشگاههاى اصفهان و تهران مشغول شد":
http://hawzah.net/Per/Person/056.htm
صفحهی ویکیپدیا اشارهای به تحصیلات دانشگاهی وی ندارد اما مینویسد:
"از سال ۱۳۶۰ به مطالعات تاریخی روی آورد و در سال ۱۳۶۳ نخستین کتاب وی چاپ شد. ...از سال ۱۳۷۹ به عنوان عضو هیئت علمی در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مشغول بکار شد. سال ۱۳۸۵ به دانشگاه تهران منتقل شده در گروه تاریخ دانشکده ادبیات مشغول به تدریس گردید. رسول جعفریان در شهریور سال ۱۳۸۷ به عنوان رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی منصوب شدهاست. وی در مهرماه سال ۱۳۸۹ به عنوان دانشیار دانشگاه تهران معرفی شد."
ضمناً از فرطِ خرفت بودن، ربط این ماجرا را به دولت دهم نفهمیدم
کاوه: کامنت من را شما حذف کردی یا به تیر غیب دچار شد؟
پاسخحذفمرتیکه: اگر وبلاگ را بیندازی شاید کارت گرفت ها! ما خرفتها هم مجبور نیستیم زور بزنیم تا ربط قضایا به دولتهای وقت و غیرِوقت را هضم کنیم ؛).
پاسخحذفنرگس: صورت واضحتری از نمادی که برای اسمم انتخاب کردهام اینجا ببین
پاسخحذفhttp://www.seanet.com/~rod/images/blog_dogs.gif