شتاب
ملاقاتهایمان را—همهی ملاقاتهایمان تا آن روز را—برایش فهرست کردم. از هر کدام نشانهای گفتم: پارکِ نیاوران، مسمومیتِ خفیف، ریتالین، "اَه تو چقدر خوبی"، و غیره. از اولین دیدار هنوز دو هفته نگذشته بود.
گفت که یک جورِ دیگر هم میشود توصیف کرد:
بارِ اول،
بارِ دوم،
بارِ سوم،
چهارم، پنجم، ششم، هفتم.
طبعِ ظریف تری دارد این هم ملاقاتی شما!
پاسخحذفابتدا ساعت پست را دیدم و بعد هم عنوان را - قبل از اینکه متن را بخوانم -. گفتم حتما برای نوشتن این متن این همه شتاب داشته اید که جلسه را ترک کردید.
پاسخحذفشتاب نكن وقتي شتابي برايت ندارد
پاسخحذفریتالین و دیگر هیچ.
پاسخحذفcheh lus
پاسخحذف