جمعه روزِ انتخاباتِ (مرحلهی اولِ) مجلس شورای اسلامی است. من ساکنِ ایران هستم، و تصمیماتِ مجلس شورای اسلامی بر زندگیام تأثیر میگذارد، و معتقدم که با رأیدادن میتوان بر ترکیبِ مجلس اثر گذاشت. رأی میدهم: ضمنِ اینکه با نحوهی ردّ صلاحیتها مخالفام، سعی میکنم از بینِ کاندیداهای موجود کسانی را انتخاب کنم که فاصلهشان با شیوهی مطلوبِ من برای کشورداری کمتر از بقیه باشد.
گاهی شاید یادمان برود که وقتی به کسی رأی میدهیم، معنای این رأیدادن این نیست که شخصاً به او علاقه داریم یا با همهی برنامههایش موافقایم یا کارهای گذشتهاش را بهتمامی تأیید میکنیم یا او را مرجعِ تقلیدمان میدانیم (اگر گمان میکردم که رأیدادن مستلزمِ یکی از اینها است، مسلّماً شخصاً در انتخاباتِ سالِ هشتادوهشت به آقای موسوی و در انتخاباتِ سالِ هشتادوچهار به آقای هاشمیرفسنجانی رأی نمیدادم). به کسی رأی میدهیم که گمان میکنیم که اگر برنده شود، فاصلهی جامعه از ایدهآلِ ما کمتر از حالتی خواهد بود که رقیباناش برنده شوند. اینگونه است که اگر شخصِ واحدی برای مقامِ واحدی کاندیدا شود، در یک انتخابات به او رأی میدهم و در انتخاباتی دیگر به رقیباش. رأیدادنِ من به کسی، ابرازِ عشق یا ارادت به او نیست (گرچه شاید گاهی ابرازِ انزجار از رقیباش باشد)؛ کاری است بر مبنای محاسبه، با هدفِ مطلوبترکردنِ اوضاع.
دو اعتراضِ مربوط به هم هست که گاهی میشنویم. یکی اینکه حکومت، با تقلب و/یا گزینشِ شورای نگهبان، هر کس را که بخواهد به مجلس میفرستد، دوم اینکه اصولاً مجلس شورای اسلامی قدرتی ندارد. من قبلاً در حدِ توانام به اینها پرداختهام، و حرفهای قبلیام را همچنان معتبر (گرچه بعضاً حالا فاقدِ موضوعیت) مییابم. اینجا نکتهای اضافه میکنم. مثلِ همهی مواردِ دیگر، در دورانِ انتخاباتِ ریاستجمهوریِ سالِ ۹۲ هم این نوع اعتراضها شنیده میشد؛ حالا، در نیمهی دومِ دولتِ آقای روحانی، شاید خوب باشد معترضانْ جداً این را بررسی کنند که آیا آقای روحانی در مقامِ رئیسجمهوری همانطور عمل کرده است که آقای احمدینژاد عمل کرده بود؟ آیا همانطور عمل کرده است که آقای جلیلی اگر برنده میشد عمل میکرد؟ طرفدارِ سرسختِ نوعِ اعتراضهایی که ذکر کردم شاید بگوید که این برندهشدنِ آقای روحانی (مثلاً در مقابلِ آقای جلیلی) از قبل و در سطوحِ بالاترِ نظام انجام شده بوده است و رأیِ مردم بیتأثیر بوده است. اما، به نظرِ من، اینگونه جوابها به یکی از دو اِشکالِ مرتبطْ مبتلا است. یکی اینکه قدرتِ پیشبینی ندارد—یعنی نوعاً نمیشنویم که کسی بگوید، و به عواقبِ گفتهاش پایبند باشد، که "من پیشبینی میکنم که فلانی برنده شود، و اگر نشد، معلوم میشود که من اشتباه کردهام". دوم اینکه اگر هم پیشبینی کنند و پیشبینیشان غلط باشد، کاری که میکنند بعضاً گفتنِ این است که "حکومت از اول هم همین را میخواست؛ این نمایشها فقط برای سرگرمکردنِ مردم بود". تصورِ من این است که همهی ما باید بترسیم از اینکه خودمان را ابطالناپذیر کنیم. از یک نظر، طرفدارِ نظریهی توطئه مثلِ مدافعِ سرسختِ نظریهی بطلمیوسی است: در مواجهه با شواهدِ خلاف، دایره بر دایره میافزاید تا از نظریهاش دست نکشد.
به نظرم امرِ واقع این است که دولتِ فعلی بهتر از قبلی کار میکند: پیداکردنِ نمونه (از کمشدنِ تورمِ چنددهدرصدی تا مذاکرهی موفق با ایالاتِ متحده) سخت نیست. شخصاً ترجیح میدهم مجلسی برقرار باشد که در این قبیل امور مانعِ دولت نشود—و البته افرادِ شجاعی هم در آن باشند که بر همین دولت هم کارشناسانه نظارت کنند.
با کلیات نوشته شما درباره انتخابات موافقم. اما نکته ای که درباره "محک پیش بینی" نوشته اید چندان در علوم انسانی و سیاست کارآمد نیست، از جمله به این دلیل که نظرات و عقاید و پیش بینی های ما نقشی سازنده و مقوم در جهان اجتماعی دارند. جهان سیاست فارق از نظرات ما نیست. اصولا بحث های ملهم از فیزیک و فلسفه فیزیک چندان در علوم انسانی گره گشا نیستند. شاد باشید، م
پاسخحذفاین هم بخشی از مقاله ای از نیویورکر درباره صعود دانلد ترامپ که همه را سردرگم و انگشت به دهان کرده است.
http://www.newyorker.com/news/daily-comment/why-political-pundits-are-becoming-more-wrong
... More than a decade ago, the professor Philip Tetlock, of the Wharton School, who specializes in decision-making and social and cultural psychology, published “Expert Political Judgment: How Good Is It? How Can We Know?” It was based on a long-term study of two hundred and eighty-four people who make their living “commenting or offering advice on political and economic trends.” He asked them a range of questions, such as “Would the United States go to war in the Persian Gulf?” He amassed more than eighty thousand predictions and then waited for history to yield a verdict. In his now-somewhat-famous conclusion, Tetlock reported that human beings who hold forth on the state of the world to come are, by and large, “poorer forecasters than dart-throwing monkeys.”