بالاخره آرامشی آمد و خوابام برد. بیدار که شدم این مصراع در سرم میچرخید. و چه مناسبِ حال بود.
شاید بیست سال بود این شعر را نه خوانده بودم نه شنیده. انگار ناگهان عنصری پیامی فرستاده باشد (به لطفِ آقای نظامیعروضی).
شاید بیست سال بود این شعر را نه خوانده بودم نه شنیده. انگار ناگهان عنصری پیامی فرستاده باشد (به لطفِ آقای نظامیعروضی).
یک دوستی ترانهی دلکش را اینطور میخواند:
پاسخحذفاین همه آشفتهحالی، این همه نازکخیالی
ای تو کوتهکردهگیسو* از تو دارم از تو درام
*به مناسبتِ حال، بعضی "پنهانکردهگیسو" هم میخوانند