۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

معلمِ اول را در خواب دیدم؛ گفت:



 
باید این را عملاً یاد بگیری که مهربانیْ فضیلتِ مهم‌تری است از آزاداندیشی و تقیّد به منطق و اومانیسم. منظورم مشخصاً و مخصوصاً مهربانی در مواجهه با دیگران است در حیطه‌هایی که معتقدی خودت در آن حیطه‌ها درست عمل می‌کنی. (بگذریم از اینکه در همان حیطه‌ها هم واقعاً خیلی هم خوب نیستی، با اینکه ادا و ادعا کم نداری.) از ۲۵:۷۲ اگر یاد نمی‌گیری، دست‌کم به موعظه‌ی خودت عمل کن.


۱ نظر:

  1. ۲۵:۷۲، اگر اشاره به فرقان داشته باشد، حتماً مهربانی و تواضع نمی‌آموزد. آن‌که در مقام قضاوتِ عمل لغو [مبتذل] دیگری نشسته است و با تبختر دماغش را می‌گیرد و رد می‌شود که "ذرهم فی خوضهم یلعبون"، هرچه هست متواضع و مهربان نیست.
    دویم آن‌که به احتمال زیاد منظور کاوه از دیگران همان "دیگری" [other] بوده چون مهربانیِ بدون آزاداندیشی یعنی مهربانی با خودی‌ها: اشداء علی‌الکفّار و رحماء بینهم (48:29)

    پاسخحذف