به
مناسبتِ سالگردِ مرگِ محمدرضا پهلوی شبکهی manoto 1 فیلمی پخش کرد: از تهران تا قاهره. فیلم
بیش از دو ساعت است و تشکیل شده است از صحبتهای خانمِ فرح دیبا و فیلمهایی قدیمی
(صحنههایی از تظاهرات، فیلمهای خبری، مصاحبههای شاه و دیگران). به نظرِ من—که
در این امور تخصصی ندارم—انتخابِ فیلمها و تدوینِ برنامه و فضای مصاحبهی خانمِ
دیبا و لباس و آرایشِ ایشان کاملاً حرفهای است، و حدس میزنم که برنامه در ایجاد
یا تقویتِ نوعی نوستالژی موفق بوده باشد، و متأسفام.
در
موردِ محتوا، بعضی از صحبتهای خانمِ دیبا برای من شدیداً نامطبوع است. مثلاً
فیلمی از اعتراضاتِ (خشنِ) گروهی از جوانان در امریکا را میبینیم، و خانمِ دیبا
میگویند که اینان دانشجویانی بودند که برای تحصیل به امریکا فرستاده شده بودهاند
و گروههای مخالفِ سلطنت این افراد را "مغزشویی" میکردهاند. یا تعریف میکنند که گرچه بیشترِ نیمتاجهای
موردِ استفادهی ایشان از جواهراتِ سلطنتی بوده است (یعنی در تملکِ شهبانو
نبوده)، اما بعضی جزوِ اموالِ شخصیِ خودِ ایشان بوده—مثلاً یک نیمتاجِ خاص که شاه
برای ایشان خریده بوده است. لابد اعلیحضرت پولِ این نیمتاج را با کـدِّ یمین
فراهم کرده بودهاند. جای دیگری هم صحبت میکنند از اینکه ثروتی که شاه در خارج از
ایران داشته حدودِ شصتودومیلیون دلار بوده، که البته فقط حدودِ پنجاهمیلیوناش
بینِ ایشان و برخی دیگر از خویشاوندانِ شاه تقسیم شده.
اوجِ
این نامطبوعبودن از نظرِ من جایی است که خانمِ دیبا واردِ بحثِ قیمتِ نفت میشوند.
تعریف میکنند که در ۱۹۷۳ اوپک قیمتِ نفت را بالا برد. "دنیا فکر کرد که عقابِ
اوپک شاهِ فقیده، و این قیمت.. بالارفتنِ قیمتِ نفت ضرر زده به اقتصادِ دنیا، و از
همونجا یه مقدار.. فشارها و مخالفتها شروع شد." چند دقیقهی بعد هم میشنویم که چنان صحبت میکنند که گویی اصرارِ
سفرای بریتانیا و امریکا به شاه در موردِ ترک ایران در سالِ پنجاهوهفت را هم شاهدی میگیرند بر این نظریهی توطئه.
از اینها
بگذریم. نکتهای که در موردِ ایشان بسیار جلبِ توجه میکند این است که در موردِ شاه تقریباً
همهجا با لفظِ "اعلیحضرت" صحبت میکنند، که عجیب نیست. اما به نظرم
وقتی کسی را با این لقب میخوانیم باید کلمه را فصیح تلفظ کنیم—به نظرم مضحک است
که چنین لقبِ مطنطنی را بهکار ببریم اما واژه را چیزی شبیه به اعلـَضرت تلفظ
کنیم. انتظار داشتم ایشان بعد از نوزده سال ملکهبودن به این امر واقف شده
بوده باشند.
به نظرم پاراگراف آخر بسیار کم ارزش است. این که کسی لغتی را در گفتار به شکل عامیانه و شکسته تلفظ می کند چه جای نکته گیری دارد؟ تقریباً شبیه به این که خرده بگیری چرا به جای "است" گفت "ِه" یا به جای "نان"، "نون".
پاسخحذفنظر ایشان در مورد ریشه های وقوع انقلاب هم به نظرم صرفاً یه تئوری -هرچند بسیار ضعیف- است. ارزیابی این تئوری قاعدتاً از طریق برررسی قرائن پشتیبان یا ابطال کننده انجام می شود و "مطبوع" یا "نامطبوع" بودن ش برای کسی.
در این زمینه مطلب زیر هم خواندنی است
پاسخحذفhttp://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-3cf23800b4.html
حتما می دانید که پیش از انقلاب درصد بیشتری از مردم در روستاها زندگی می کردند(خوش به سعادتشان! )و با توجه به نظام فئودالی حاکم بر ایران در واقع رعیت می بودند (*). به نظر می رسد که در بین مردمانی که از قدیم الایام در شهرها سکان بوده اند، همواره این دغدغه وجود داشته است که خود را از مهاجران روستایی متمایز کنند. یکی از این حربه ها ابداع لهجه های محله ای شهری ( در تضاد با لهجه ی محلی و روستایی) بوده است. که به عنوان نمونه می توان مثلا به گویش مردان سالمند محلات جنوب تهران با لفظی مانند" آ سد متی طرونی:آقای سید مهدی تهرانی" اشاره کرد. یا نحوه ی خاص کتابی صحبت کردن پیرزن های محله ی تجریش. بنابراین وقتی خانم دیبا می گوید الحضرت در عین حال می خواهد این را برساند که از خواص نزدیک به نفر اول بوده است و چون از خواص است از ادبیاتی باید استفاده کند که از عوام تازه به دوران رسیده او را متمایز کند. که این غرور و برتری جویی عیبی بسیار بزرگتر از ناتوانی در یادگیری نحوه ی صحیح تلفظ یک کلمه می باشد. اما هم برای ایشان و هم برای ما بهتر این است که به روی مبارکمان نیاوریم و این حرف ها همینجا بین خودمان بماند و من هم شدیدا موافقم که این خانم هنوز یاد نگرفته است که بگوید اعلی حضرت!
پاسخحذف(*)(در سال 1305 19.1 درصد جمعیت ایران در شهرها و 80.9 درصد در روستاها زندگی میكردهاند. در سال 1335 (31.4 درصد) در شهرها و ( 68.6 درصد) در روستاها سكونت داشتهاند سال 1385، (68.5 درصد) در نقاط شهری (31.5 درصد) در نقاط روستایی سكونت داشتهاند).
نویسنده در تمامی متن برای فرح از افعال سوم شخص استفاده میکند. این کار چه لزومی داره؟ فکر میکنم، نه کاملا مطمئنم، که تنها در تلویزیون ج.اوانجمن بسیجی های مرده از افعال سوم شخص برای شخص اول استفاده میشود. شاید بگویی که سایر زبانها چنین گرامری ندارند وگرنه آنها هم استفاده میکردند، که در این صورت استثناً در اینجا به "تقدم ذهن بر زبان" اعتقاد خواهم داشت.
پاسخحذفانتظار داشتم نویسنده پس از.....به این امر واقف شده باشد.
من جدّن نمی فهمم شما چی میگین. سوم شخص نباید به کار ببره؟ باید به فرح بگه "تو" یا "شما"؟
حذفالبته ، منظورم سوم شخص جمع بود مثل "فرمودند"، "وارد بحث میشوند" و ...
حذفنویسنده این وبلاگ در مورد هر آدم زنده ایرانی (موسوی،کروبی،لاریجانی، رامین جهانبگلو،خسروپناه،حسین شریعتمداری...) سوم شخص جمع بکار برده است.
حذفاگر در آی پی ام و در خدمت جناب لاریجانی و خیانت گروهی از همکاران نبودی، و حقوق بی دلیل زیادی نمی گرفتی شاید حرف هایت به دل می نشست و پذیرفتنی بود. ولی حالا از کجا معلوم، شاید نوشته ات سفارشی باشد و شرطی برای سرپوش گذاشتن آن چه بین تو و بخشی از جمعیت نسوان در دفتر کارت!!!!!! میگذرد. هر وقت جیره خوار نبودی و از فرح دیبا خرده گرفتی، معلوم است که از دل سخن می گویی و آن گاه بر دل خواهد نشست.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
حذفاو
حذفتو واقعاً "یک" نابغهای. نبوغت را از تعداد علامت تعجبهایت نفهمیدم. از شمًّ قوی سیاسیات فهمیدم که چه سریع بو بردی که ارکانِ نظام مقدس بعد از پخش این مصاحبه حسابی لرزید و بعد از جلسهی اضطراری شورای امنیت ملی به محمدجواد زمیندوست مأموریت داد برای خنثیکردنِ اثر مصاحبه با کاوه وارد معامله بشود.
سناریو: ممجواد کاوه را صدا میکند به دفترش و میگوید: یه پست بزن علیه مصاحبهی فرح.
کاوه: چی به من میماسه؟
ممجواد: خب منم بیخیال دافبازیهات میشم.
کاوه: خب میرم بیرون دافبازی میکنم. تازه جلوی چشم این همه "ناشناس" که بعدش هم میان کامنت میگذارند همچی تحفهای هم نیست.
ممجواد: خب پولش را از کجا میاری؟
کاوه (پس از کمی فکر): راست میگی اگر شما نباشی من از گشنگی میمیرم. واقعاً به حقانیت شما ایمان آوردم.
ممجواد: دیل؟
کاوه: دیل.
ممجواد: تیک ایت ایزی دود.
کاوه: یو تو.
به او
حذفخودت از کجا پول می گیری؟ کشاورزی می کنی نکنه؟ تولیدی داری؟
کاوه (پولینگ هیز پنتس آپ):
پاسخحذف"مرتیکه،
you're a definite artist, they should put your lips in the Smithsonian"
معمولا آدم انتظار دارد استدلالات منطقی باشد اما چیزی که شما مدتهاست در دامش افتادید این است که فکر میکنید منطق استدلالی است. یعنی جای موضوع و محمول عوض شده است. از اینگونه است که در تقلیلگرایی خطرناکی افتاده ید . این را من چه در آن استدلالهای مجلس و قلاده های طلا و این نمونه آخر میبینم. این طور روز به روز خرفت تر شده اید و اگر اینگونه پیش بروید میتوانید به موجود حتا خطرناکی هم تبدیل شوید. برای این مورد آخر میتوانید به نقد آدورنو (در دیالکتیک روشنگری) از مدرنیته و چگونگی پیدایش اشوویتس از درون عقل صوری شده مدرن که دیگر از اخلاق و وجدان تهی شده مراجعه کنید.
پاسخحذفاین جمله خیلی سبک بود: "لابد اعلیحضرت پولِ این نیمتاج را با کـدِّ یمین فراهم کرده بودهاند." اَه اَه ...
حذفکاوه خاک به سر! اینقدر زر نزن!شما در سیاست دخالت نکن و مشغول دافطلبی ات در بسیج اساتید باش!
پاسخحذف"مثلن کسی مثل کاوه لاجوردی که داخل ایران کار و زندگی میکند و با اسم واقعی حرفهایش را میزند هرگز یک منتقد رادیکال نیست ولی دلاوران سرخ که حتی در بیان اسم واقعیشان محتاطند میتوانند با اسم مستعار خود او را به همراهی با قدرت متهم کرده و مورد نقد رادیکال قرار دهند. "
حذفhttp://chaay.ghoddusi.com/2011/02/_12.html
به ناشناس
حذفتو که ناشناس میای فحش می دی فک نمی کنی فحشت مستقیم تو صورت خودت تف کردنه؟ انقدر حقارت و پستی و حال خودتو به هم نمی زنه؟