--محمدرضا شفیعیکدکنی، حالات و مقاماتِ م. امّید،
انتشاراتِ سخن، ۱۳۹۱.
کتاب را چند هفتهی پیش محسن
زمانی لطفاً به من معرفی کرد. در همین سالِ ۹۱ چاپِ اول تمام شده است و چاپِ دوم
در بازار است.
بخشِ اولِ کتاب را (بیش از
هشتاد صفحه) جنابِ شفیعیکدکنی کمی بعد از مرگِ اخوان نوشته است، و این بخش شدیداً
خواندنی است. تصور کنید که کسی—آدمِ ملاّی شاعری—نزدیکِ سی سال با سعدی مؤانست
داشته بوده باشد و هشتاد صفحه در حالات و مقاماتِ شیخ نوشته باشد. چنان متنی
بلعیدنی خواهد بود. گزارشِ حضرتِ شفیعیکدکنی از زندگیِ اخوان را دقیقاً یکنفس خواندم.
این بخشِ کتاب غیر از اینکه
مشحون است به گزارشهایی بسیار خواندنی در موردِ اخوان، زیباییهای نابِ غیرشخصیای هم دارد.
مثلاً میخوانیم که کسی، شاید با اقتباس از شعری عربی، در هجوِ کسی گفته (صفحهی ۴۶):
از من نصیحتی بشنو رایگانیا
هجو کسی مکن که ز تو مِهْ بوَد
به سال
شاید تو را پدر بوَد و تو
ندانیا!
یا اینکه کسی میخواسته عنوانِ
یک مجموعهی شعرش را بگذارد خون و خُنیا؛ "اخوان میگفت: به او گفتم
«اسمش را بگذار: خـُنیا و خون تا چکـّه کند.»" (ص. ۵۱).
***
این بخش از مقدمهی کتاب را
بخوانید (ص. ۱۹):
"بخشی از ماجرای تدفینِ
اخوان را که بهتفصیلِ تمام نوشته بودم در این چاپ حذف کردم. بعد از مرگِ من،
دیگران اجازه دارند که آن را نشر دهند. به خطِّ خودم نگاه داشتهام تا در آینده
انتشار یابد. فقط از روی خطِّ خودم. من هیچ گاه سیاسی نبودهام ولی متجاوز از شصت
سال ناظرِ دقیق و پُرحوصلهٔ جریانهای سیاسی در ایران بودهام. بهتجربه دریافتهام
که روشنفکرانِ ما، غالباً، فاقدِ «تقوای سیاسی» اند. به اندک خشم و نفرتی، حتی
شخصی، انواع تهمتها را به طرفِ مقابل میزنند."
میشود حدس زد دغدغهی نویسنده چیست (طبیعتاً دارم فرض میکنم که تأکیداتِ ایشان بیوجه نیست)، و غمانگیز است که کسی در ابعادِ شفیعیکدکنی هم خودش را در
امان نمیبیند، آن هم در نقلِ ماجرای بیستوچند سال پیش. معتقد نیستم که جنابِ
شفیعیکدکنی وظیفه دارد که با این جوّ مقابله کند و نترسد از هجمهی کسانی
که، با مبالغِ معتنابهی ادعای آزاداندیشی و مدارا، هیچ حرفی بر خلافِ سلیقهشان را برنمیتابند—حتی هیچ گزارشِ خالی
از داوریای را. اما، بالاخره، چه باید کرد؟ یک
چیزهایی هست که احتمالاً زورِ شفیعیکدکنی هم به آن نمیرسد، مثلاً مقابله با ممیزیِ وزارتِ
فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ ولی به نظر نمیرسد که این مورد از آن نوع باشد. برخی کسانی که فاقدِ "تقوای
سیاسی" هستند برخواهند آشفت و به شفیعیکدکنی تهمت خواهند زد؟ وزنی خواهد داشت این تهمتها
در مقابلِ اعتبارِ عظیمِ او در روزگارِ ما؟
به هر حال، به نظرم خوانندگانِ
بسیار پرشماری از آقای دکتر شفیعیکدکنی سپاسگزار باشند برای انتشارِ این کتابِ زیبا
و هیجانانگیز و خوشخوان.
راسل جایی تمایزِ میانِ "معرفت از راه آشنایی" و "معرفت از راهِ توصیف" دربارهی یک شیء را اینگونه توضیح میدهد:
پاسخحذفWe know that every human being now living has one and only one father. ... Nevertheless, it's a wise child etc. This shows that to be known by description is not the same thing as to be known by acquaintance, for “the father of x” is an adequate description in the sense that, as a matter of fact, there is only one person to whom it is applicable.
توضیحی از دیوید کاپلان:
The ancient proverb “It’s a wise child that knows its own father” would have been familiar to Russell’s contemporaries.
کتاب را سفارش داده ام از تهران بفرستند برایم و هیجان زده انتظارِ خواندن می کشم.
پاسخحذفپیشاپیش مرسی به خاطرِ معرفی... هم شما و هم پرستو توی فیس بوک :)
بسیار خواندنی است.
پاسخحذفاما بعضی مقالههای انتهای کتاب: برایم عجیب بود که شفیعی کدکنی این را نوشته است:
«جامعهشناسیِ مخاطبانِ دو شاعر (شاملو و اخوان)»