صحبتِ آقای محمدجواد لاریجانی با MSNBC به نظرِ من نمونهای است ازجدلِ موفق—به نظرم آقای لاریجانی موفق است و مجریِ برنامه و سه آقای همراهاش در بحث شکست میخورند. منظورم از جدلْ گفتوگویی است که هدفِ طرفهایش نه کشفِ حقیقت بلکه منکوبکردنِ حریف در نظرِ کسانی است که گفتوگو را دنبال میکنند. (توجه کنید که از این تعریف برنمیآید که طرفهای درگیر در جدل لازم است دروغ بگویند. در ضمن، کیهان هم در موردِ این گفتوگو گزارشی منتشر کرده است.)
صرفِ همین که لاریجانی با سه—یا چهار؟—نفر طرف است به نظرِ من به نفعِ او است، حتی اگر لحاظ نکنیم که حریفانِ او مؤدب نیستند. (یک مثال: در 1:39 مجریِ برنامه انگلیسیِ لاریجانی را با لحنِ به-گوشِ-من-نامؤدبانهای اصلاح میکند.) تصورِ من این است که بیادبیِ جدلکننده باعثِ کمشدنِ قدرش نزدِ مشاهدهکنندگان است. خندیدن به کسی و قطعکردنِ صحبتاش از مصادیقِ روشنِ بیادبیاند.
لاریجانی در موردِ برنامهی هستهای هم خوب صحبت میکند؛ اما به نظرم بزرگترین موفقیتاش در این جلسه در موردِ سه زندانیِ سابقِ امریکایی است. در 9:44 یکی از آقایان در موردِ جهانگردانِ امریکایی میپرسد: چرا دستگیرشان کردید و یک سال نگهشان داشتید؟ لاریجانی میگوید فرض کنید که نیروهای امنیتیِ شما... و سؤالکننده حرفاش را قطع میکند: شما اینجا هستید [احتمالاً یعنی که نیروهای امنیتیِ ما کاری به شما—که ایرانی هستید—نداشتهاند]. لاریجانی میگوید که لاریجانی با ویزا اینجا آمده است، و حالا حرفاش را راحتتر ادامه میدهد: فرض کنید نیروهای امنیتیِ شما که در مرزِ مکزیک گشت میزنند سه ایرانی را دستگیر کنند و بپرسند شما چرا در امریکا هستید، و جواب بشنوند که ما داشتیم در صحرا گردش میکردیم! طبیعتاً، با توجه به روابطِ خصمانهی ایران و امریکا، مدتها تحقیق میکردید با ظنِّ قوی در این مورد که آمدهاند جایی را منفجر کنند. بهکنایه—ولی بیتغییرِ لحن—اسمِ گوانتانامو را هم میآورَد.
در جدل مهم نیست که اصولاً این استدلالهای "خودِ شما چطور؟" چه چیزی را نشان میدهند: از اینکه که نشان دهید من هم در موقعیتِ مشابهی کاری مشابهِ شما کردهام یا خواهم کرد نتیجه نمیشود که کارِ شما بد نبوده است! (شاید توضیحِ روانیِ موضوع چیزی شبیه به این باشد: منِ امریکایی گمان میکنم که ایرانیانْ بیرحم و نامعقولاند که سه جهانگردِ ما را یک سال زندانی کردند. حالا میبینم که خودِ ما هم اگر در وضعیتِ متناظری سه ایرانی را دستگیر میکردیم رفتارمان غیر از این نمیبود. پس رفتارِ ایرانیان طبیعی و لذا پذیرفتنی بوده است.)
در جدل—بدیهی است که—مهم است که از موضوع اطلاعاتِ زیاد داشته باشیم. جوابِ مناسبی به لاریجانی این میبود که: شما از این متهمان به جاسوسی/خرابکاری وثیقه گرفتید و علیالقاعده میدانستید که اگر از ایران بروند دیگر برنمیگردند. اگر تحقیقاتتان ناتمام بود چرا رهایشان کردید؟ اگر تمام شده بود و اتهام رد شده بود چرا برای آزادکردنشان پول گرفتید؟ (آیا جریمهی ورودِ غیرقانونی به ایران برای هر نفر نیممیلیون دلار است؟ اینقدر زیاد؟) اگر تحقیقات تمام شده بود و اتهام اثبات شده بود هم چرا با این مبلغ آزادشان کردید؟ (آیا تاوانِ توطئه بر ضدِ امنیتِ ملـّیِ شما اینقدر کم است؟) حریفانِ لاریجانی ظاهراً یا از این ماجرای وثیقه خبر نداشتهاند یا به فکرشان نرسیده بهکارش بگیرند.
حدس میزنم که این گفتوگو وضعِ ایران را در نظرِ مخاطبانِ آن برنامه بهتر کرده باشد، و جای تشکر دارد. تحریمها بر ما—ما که در ایران زندگی میکنیم—اثرِ بد دارد، و به نظرم مهم است که سعی کنیم افکارِ عمومیِ ایالاتِ متحده را نسبت به ایران نرمتر کنیم.
و به نظرم بخت با آقای لاریجانی همراه بوده است که دربارهی حقوقِ بشر از او نپرسیدند: نمیدانم در موردِ حدِ زنا و کیفرِ ارتداد و حقوقِ همجنسگرایان یا حبسِ خانگیِ مقاماتِ ارشدِ سابق چه میتوانست بگوید. مخاطبشناستر از آن است که مثلاً بگوید در ایران همجنسگرا نداریم.