بوی وجهِ مشترک
قرصِ ویتامین چند دقیقهای در دستام بود قبل از اینکه بخورماش. بعد، مدتی شکایت کردم از اینکه بویی مثلِ بوی بیمارستان آزارم میدهد. خانمِ وکیل فهمید که از دستام است. دستمالِ مرطوبی از کیفاش درآورد و دادم. دستام را بهدقت پاک کردم.
گفتم "میبینی؟ حساسیتِ زیاد به بو از نشانههای دیوانگی است."
گفت "نه. اتفاقاً من هم همینطورم."
نگاهاش کردم: "خب؟"
مکث. خندید و گفت که گزارشاش تأییدِ نظرِ من بوده: "باید جملهام را با آره شروع میکردم."
به گمانام خانمِ وکيل اشتباه میکند. گزارشِ او «ردِ» نظرِ شما بوده: من هم به بو حساسيتِ زياد دارم، و ضمناً ديوانه نيستم، پس حساسيتِ زياد به بو لزوماً از نشانههایِ ديوانگی نيست. فقط گويا اين خانمِ وکيل آنقدر اعتماد به نفس نداشته که در برابرِ «خب؟»ِ عاقل-اندر-سفيهِ شما باورِ ضمنیِ خود را کنار نگذارد.
پاسخحذفمن هم همین که ایمان گفت.
پاسخحذفمن اگه بودم به جای جواب اوّل خانم وکیل میگفتم: «ممکنه در بعضیها اینطور باشه». بعد دیگه این دیالوگ تموم میشد احتمالن. نه؟
پاسخحذفبه اين ميگويند وكيل! نشان ميدهد تحت هر شرايطي از شما دفاع خواهد كرد.
پاسخحذفچرا دوستان فرض می کنند تغییر جواب وکیل حتما باید از منطق تبعیت کند و نه مثلاً نوعی ابراز شفقت/محبت/ شوخ چشمی نباشد؟
پاسخحذفایمان خان، داداشِ من، دو نفر نشستن با هم یک گپی زدن و ماجرا به نظر یکیشون جالب بوده و نقل کرده. شما چرا نشستی تحلیل می کنی؟ این "و ضمناً دیوانه نیستم" رو از کجا آوردی؟ به خیالت داری صغرا کبرای منطقی می چینی؟ اومدیم و طرف یهو یادش اومده که دیوانه است و قبلن مفصل در باب دیوانگی و دیوانه پسندی بحث داشته بودن! از سر بدجنسی و برای تخریب شخصیت پیشنهاد می کنم دفعه ی بعد که این آقا یکی از اون "خب های عاقل اندر سفیه" ش رُ تحویل شما داد، همونجا محکم بزنی تو چیزش ... بینی ش! که نَمونه و تبدیل به کامنت نشه.
پاسخحذفممنون، محفوظ جان.
پاسخحذفدستمالِ مرطوبی از کیفاش درآورد و دادم. دستام را بهدقت پاک کردم. در تحریف خاطرات خوش لااقل مراقب سوتی های نگارشی باشید.
پاسخحذف@ناشناس 6 اکتبر:
پاسخحذف"دادم" به معنای داد مرا.