۱۳۹۴ آذر ۸, یکشنبه

?pro-life


این حمله‌ی اخیر به یک کلینیکِ سقطِ جنین (در امریکا) را نمی‌دانم که آمران‌/مجریان‌اش چگونه توجیه کرده‌اند. به هر حال، خشونت بر ضدِ افراد و مؤسساتِ عرضه‌کننده‌ی خدماتِ‌ سقطِ جنین بی‌سابقه نیست. در چند دهه‌ی اخیر، ده‌ها بار در چنین مکان‌هایی بمب‌گذاری کرده‌اند و بیش از صدوهشتاد بار آتش‌سوزیِ عمدی ایجاد کرده‌اند. هشت نفر هم در سال‌های گذشته در چنین حمله‌هایی کشته شده‌اند. در لحظه‌ی کشته‌شدن، کشتگان در رحمِ مادران‌شان نبوده‌اند: در هوا تنفس می‌کرده‌اند، بر زمین راه می‌رفته‌اند، صحبت می‌کرده‌اند، آرزو داشته‌اند. گویا حمله‌کنندگان نوعاً معتقدند که جانِ "بچه‌های هنوز متولدنشده" حرمت دارد و سقطِ جنین در حکمِ قتلِ انسان است.

--

از خبرگزاری‌های ایرانی:

تسنیم: هنوز انگیزه فرد مهاجم مشخص نشده است اما مرکز سقط جنین در کلرادو همیشه سوژه ای برای منتقدان بوده است.

پرس تی‌وی: مرکز سقط جنین در شهر کلرادو اسپرینگ همواره مورد اعتراض فعالان مخالف سقط جنین بوده است. این مرکز غیر دولتی در ماه های اخیر از سوی محافظه کاران کنگره ایالتی برای قطع بودجه خود تحت فشار بوده است.

پی‌نوشت. شاید چیزی که باعثِ تعجب می‌شود این باشد که فرض می‌کنیم حمله‌کنندگانْ حیات را به خودیِ خود ارزشمند می‌دانند. فرزانه‌ای تذکر داد که دسته‌ی احتمالاً بزرگی از این نوع حملات را می‌توان این‌طور توضیح داد که کسانی هستند (در ایالاتِ متحده) که به هر گروهی که خطرناک یا منحط تشخیص دهند حمله می‌کنند، نوعاً با تفنگ یا بمب. شاید آنچه، در نظرِ برخی "طرفدارانِ حیات"، سقطِ جنین را بد می‌کند نه ارزشِ بی‌قیدوشرطِ حیات، بلکه این باشد که سقطِ جنین در حکمِ قتلِ شخصی بی‌گناه است.

۱۳۹۴ آذر ۶, جمعه

با ترجمه‌ی خانمِ انسکوم طبعاً


خواندنِ ملاحظاتی درباره‌ی مبانیِ ریاضیات ارادت‌ام را به ویتگنشتاین بیشتر نمی‌کند. و، مخصوصاً در موردِ کسی که این‌قدر آشکارا دغدغه‌ی سبک داشته است، مطمئن نیستم که انتشارِ یادداشت‌هایش کارِ غیراخلاقی‌ای نباشد اگر که شخصاً برای انتشار آماده‌شان نکرده بوده باشد.

اما در همین نوشته‌هایی هم که دوست‌شان ندارم گاهی چیزهای درخشانی پیدا می‌شود. الآن منظورم بحث‌های مربوط به پیروی از قاعده نیست، که با بخش‌هایی از پژوهش‌های فلسفی اشتراک دارد و در آن کتاب خوانده‌ایم و، با یا بی شرحِ کریپکی، مبهوت‌مان کرده است؛ منظورم تک‌جمله‌هایی است از این دست (ضمیمه‌ی دومِ بخشِ اولِ کتاب، بندِ 2):

اگر شگفت‌زده هستی، در این صورت هنوز درک‌اش نکرده‌ای.

۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

تمرین در مهمل‌گویی [قسمتِ سی‌وهفتم]


- از میم دلخورم. حالا برایم روشن است که ارتباط و"دوستی‌"اش با من فقط به واسطه‌ی دوستی‌اش با تو بوده، و خودِ من اصلاً مهم نبوده‌ام. 

[سین این را که می‌گفت علامتِ نقلِ قول را با چهار انگشتِ دو دست‌اش اجرا کرد.]

- راست‌اش من هم دلخورم از او: برایم روشن است که ارتباط‌ و دوستی‌اش با من هم فقط به واسطه‌ی دوستی‌اش با خودم بوده.

۱۳۹۴ آبان ۱۶, شنبه

بازارِ انتشارِ پژوهش در غرب

اینکه دانشمندانِ طرازِ اولْ همکاری با شرکتِ انتشاراتیِ عظیمِ اِلزِویر را تحریم کنند بی‌سابقه نیست. از مهم‌ترین چیزهایی که این دانشمندان به آن اعتراض داشته‌اند قیمتِ بسیار بالای محصولاتِ این شرکت است، که به‌نظر می‌رسد که مخصوصاً در دو دهه‌ی اخیر با کاهشِ عظیمِ هزینه‌های تولید (مشخصاً هزینه‌های حروفچینی و نمونه‌خوانی، در نتیجه‌ی رواجِ نشرِ رومیزی) توجیهِ معقولی نداشته باشد. اولین نمونه‌ی مشهورِ این تحریمْ تحریمِ مجله‌ی توپولوژی بود که در ۲۰۰۶ اعضای هیأتِ تحریریه‌اش دسته‌جمعی استعفا کردند (مجله در ۲۰۱۲ کاملاً تعطیل شد). بعداً، با دعوتِ عامِ تیموتی گاؤِرز در وبلاگ‌اش، این تحریم به شکلِ گسترده‌تری و با نامِ هزینه‌ی دانش مطرح شد. [نخریدنِ محصولاتِ الزویر جزوِ موضوعاتِ تحریم نیست؛ تحریم‌کنندگان از بعضی از (یا همه‌ی) این کارها پرهیز می‌کنند: منتشرکردنِ مقاله در نشریاتِ این شرکت، داوریِ مقالاتِ نشریات‌اش، ویرایشِ نشریات‌اش.]

دیلی‌نوس خبر داده است که اخیراً‌همه‌ی اعضای هیأتِ تحریریه‌ی مجله‌ی پژوهشیِ لینگوئای الزویر استتعفا کرده‌اند. شخصاً طرفدارِ بازارِ آزاد هستم و معتقدم هر چیزی را، یا تقریباً هر چیزی را، باید بشود با هر قیمتی برای فروش عرضه کرد؛ اما این هم هست که معتقدم شهروندان باید در کارهایی از جنسِ تحریم و تبلیغ هم آزاد باشند. و برایم دلپذیر است دیدنِ اینکه اهالیِ آکادمیای غرب دغدغه‌ی معقول‌بودنِ قیمت دارند. و اینکه، طبقِ گزارشی، برخی اعضای هیأتِ تحریریه‌ی لینگوئا تصمیم دارند مجله‌ی جدیدی منتشر کنند.

در موردِ خاصِ لینگوئا نکته‌ی دیگری هم هست. بنا به همان گزارش، استادی از برلین دیگران را با این توضیح دعوت کرده است به نپذیرفتنِ دعوتِ احتمالیِ الزویر برای پیوستن به هیأتِ تحریریه‌ی مجله: "شاید احساس کنید پیشنهادِ الزویر مفتخرتان کرده اما دوباره بیندیشید: شهرتِ خوبِ مجله را پژوهشگرانی مثلِ ما ساخته بودند. این شهرت حالا به مجله‌ی جدید منتقل می‌شود."