قطار شلوغ بود، و فقط تا ایستگاهِ بعدی هممسیر بودیم؛ این بود که، به پیشنهادِ من، سوارِ واگنِ خانمها شد. مثلِ وقتهایی که با هم نیستیم.
پیاده شدم که خط عوض کنم. در کنارِ قطار جلو رفتم. در ایستگاهِ دروازه دولت توقفِ قطارها طولانیتر است؟
دیدیم هم را. آمد دمِ در. آمد بیرون... نمیدانم چند ثانیه بعد در بسته شد و قطار رفت. با صدای آرام و با نرمیِ بیمنتها گفت "قطار رفتش."
پیاده شدم که خط عوض کنم. در کنارِ قطار جلو رفتم. در ایستگاهِ دروازه دولت توقفِ قطارها طولانیتر است؟
دیدیم هم را. آمد دمِ در. آمد بیرون... نمیدانم چند ثانیه بعد در بسته شد و قطار رفت. با صدای آرام و با نرمیِ بیمنتها گفت "قطار رفتش."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر