درسمان
فلسفهی سیاسیِ افلاطون بود: صفحه
به صفحهی جمهوری و
قوانین را
خواندیم.
خواندنِ
بخشهایی از جمهوری بسا که
این تصور را در خواننده ایجاد کند که سقراط
/ افلاطون
طرفدارِ حقوقِ زنان است، یا بلکه حتی
فمینیست است،
مثلاً آنجا
که شاید دارد میگوید که تفاوتِ زنان و
مردان همانقدر کماهمیت است که تفاوتِ
کسانی که موی بلند دارند و آنانی که طاساند .
به راهنماییِ استاد متن را
میخواندیم و من غبطه میخوردم به دو-سه
نفری در کلاس که یونانی بلد بودند و نکاتِ
بیشتری از گفتههای استاد را میفهمیدند...
تا رسیدیم به جایی که سقراط
در مذمتِ کسانی میگوید که با جنازههای
افرادِ دشمن بدرفتاری میکنند. در
469d
میپرسد: آیا
این کار نشانهی روحیهای بد و زنانه
نیست؟
و
استاد گفت که شاید یکی از بهترین راههای
فهمیدنِ اینکه کسی واقعاً چگونه میاندیشد
این باشد که به حرفهای گُذَرانه و بیتوجهاش توجه کنیم.
شخص
میتواند خطابه بخوانَد در بیانِ اینکه
زن و مرد یکساناند؛ اما وقتی توجه ندارد،
بهیکباره چیزی میگوید که نشان میدهد
واقعاً چه تصوری از زنان دارد.
یا مثلاً کسی را میبینی که دم زده است از برابریِ حقوقِ انسانها، و میبینی که یک بار که توجه ندارد، "افغانی” را چونان صفتی ناپسند بهکار میبرد. یا چیزهایی که اشخاص وقتِ عصبانیت میگویند.
یا مثلاً کسی را میبینی که دم زده است از برابریِ حقوقِ انسانها، و میبینی که یک بار که توجه ندارد، "افغانی” را چونان صفتی ناپسند بهکار میبرد. یا چیزهایی که اشخاص وقتِ عصبانیت میگویند.
That's soooo true...
پاسخحذفقبول که حرفهای گذرانه ممکن است ناخودآگاه طرف را نشان دهد. اما اینکه "واقعا چگونه می اندیشد" بحث دیگری است. هستند کسانی که طوری افسار ناخودآگاه را گرفته اند که در کنش ها و نظرها و تصمیماتشان اثری ندارد. حال آیا به اینها میتوان گفت تو واقعا آنطور هستی، حتی اگر یک بار هم در زندگی بروز نداده ای؟
پاسخحذفاولاً حرفهای گذرانه "صرفاً" ناخودآگاه را نشان نمیدهد، بلکه خودآگاهِ پنهان شده زیر نقابِ تزویر را هم بروز میدهد. ثانیاً بارها و بارها دیدهام که هنگام تصمیمگیریها و کنشها ناخودآگاه چنان "من حیثِ لایحتسب" بر منطق و عقل عِقال میزند که نپرس.
حذفاگر کسی افسار ناخودآگاهش را اینقدر شدید بگیرد در اینصورت اصلن گذرانه و بی توجه حرف نمی زند.
حذفاتفاقا من همین چند روز پیش نمونه ظاهرا نسبتا مشابهش را دیدم. یکی از اساتیدم که آنطور که می نمود دقت زیادی به سخنانش راجع به جنسیت آدم ها داشت (مثلا در اشاره به فلاسفه می گفت: این خانم ها و آقایانی که صحبت کرده اند...)، در تشریح مقاله ای راجع به اخلاقی بودن یا نبودن سقط جنین گفت -نقل به مضمون-:
پاسخحذف"مخالف سقط میتونه بگه: به هرحال امکان بارداری هست و حتی اگه از وسیله ای هم برای جلوگیری استفاده کنی، چند درصدی امکان خرابی ش هست، پس باید حواست باشه. (استاد:) این مثل این می مونه که بگیم خانمی که داره در این جامعه بسیار سالم زندگی می کنه، چند درصدی ممکنه بهش تجاوز بشه، پس با در نظر گرفتن این احتمال -مثلا- باید بگیم اون خانم رحمش رو خارج کنه"
و شاگرد استاد اینطور برداشت کرد که استاد در حرف های "گذرا و بی توجهش" نشان داد که تصور می کند زنی که بسیار سالم زندگی می کند مساوی است با زنی که رابطه جنسی برقرار نمی کند.
و البته شاید برداشت شاگرد اشتباه بود.
شاید هم اصلا حرف استاد "گذرا و بی توجه" نبود.
ممنون بابتِ توجهتان.
حذفظاهراً مشکلِ شنیداریای در کار بوده: چیزی که من شنیدم این بود: “زنی که در این جامعهی بسیار سالم زندگی میکند...”—یعنی "بسیار سالم” در توصیفِ جامعه بود (لابد بهطعن)، نه در وصفِ زندگیِ زنی فرضی.
غیر از این، شاید یادآوریِ منطقِ بحث بیفایده نباشد. مخالفِ آزادیِ سقطِ جنین دارد میگوید که زنی که واردِ رابطهی جنسی میشود خطرِ بارداری را پذیرفته است. موافقِ آزادی جواب میدهد که منطقِ مخالف علیالقاعده این نتیجه را دارد که بگوییم زنی که بر اثرِ تجاوز باردار شده است هم با صرفِ زندگی در این جامعه خطرِ بارداریِ بر اثرِ تجاوزِ جنسی را پذیرفته است.
خلاصهای از مقاله: http://kaavelajevardi.blogspot.com/2010/12/%D8%AD%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AD%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%84%D8%B2%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D8%B4.html
پس یه زن بگیر مثل خودت.
حذفجناب استاد
حذفچیز تازه ای نیست که همیشه وقتی سخنان گهربار و روشنفکرانه ی شما متناقض یا نادرست به نظر میاد، همیشه مشکل شنیداری در کار بوده. خدا نکرده هیچ وقت مشکل از شما نیست. شما که همه ی کارات متفاوت و بیسته. آفرین پسر خوب
مرسی حال و هوایم.. خیلی خوب گفتی :))
پاسخحذفدرمورد آنچه من شنیدم، بله احتمال خطا وجود دارد.
پاسخحذفمنطقی که یادآوری کرده اید را اگر چه در منافات با برداشت اولیه ام نمی بینم، گمان کنم می توان آن را قرینه ای کوچک بر صحت احتمال خطای من دانست.
جالبه!
پاسخحذفبا این پستت کاملا خودت رو نقدی کردی! تو هم زیاد سخنوری می کنی در باب آزادی و حقوق زن. اما به وقت عمل خیلی وقیحانه رفتار می کنی.
کافیه دو بار خارج از کلاس با یه خانم حرف بزنی. اون وقت اسم وقاحت و خودخواهی و بی احترامی خودتو میذاری صداقت و آزادی بیان و قوت شخصیت. ولی وقتی طرف خیلی طبیعی از رفتار تو می رنجه به ضعف شخصیت متهمش می کنی.
بعید است مبنا قرار دادن حرفهای گذرا -که ممکن است بعضاً متعارض هم باشند- لزوماً در فهم این که کسی «واقعاً» چطور میاندیشد کمکی کند. آن تصویر کلی که از مجموع حرفها و باورها و رفتارهای یک نفر به دست میآید ممکن است در مواردی گذرا نقض هم بشود ولی مبنا قراردادن این موارد نادیده گرفتن آن مجموعه هم هست.
پاسخحذفبه علاوه زمینهی طرح حرفهای گذرا هم باید لحاظ شود. من و رفیق قدیمم در چهارچوب یک شوخی خصوصی قدیمی و توافق شده ممکن است رو در رو قومیت هم را مسخره کنیم. محتوای حرفها از نگاه شخص ثالث توهین آمیز تلقی خواهد شد در حالی که با لحاظ کردن سابقهی بحث ای بسا حاوی احترامی ضمنی و صمیمی هم باشد.
در این شرلیطی که در مورد دوستتون گفتین،حرفای شما «گذرانه و بی توجه» نیست. حرفهای گذرانه دقیقن اونهایی هستن که بی توجه به قراردادها و چارچوب ها گفته میشوند.
حذفبه حال و هوایم:
پاسخحذفخیلی خوب و مؤدبانه و مستدل تونستی تناقض گویی این جناب استاد پرمدعای ظاهر فریب رو بیان کنی. دمت گرم!
من هم به نوبه خود از حال و هوایم تشکر می کنم که یک بار دیگر مشت محکمی بر دهان این به اصطلاح استاد کوبید. الان همه فهمیدیم که این شخص فاسد تناقض می گوید. البته من کمی حدودا نفهمیدم موضوع چه بوده اما قدردانی می کنم. در این خداوند هم سپاس که دشمنانش را احمق قرار داد ،این به اصطلاح استاد با این به اصطلاح آزادی بیانش خودش را افشا کرد وگرنه ما دسترسیی به حرفهای عوام فریبانه اش نداشتیم و نمی دانستیم که اینقدر درباره زنان بد گفته است.
پاسخحذفکامنت گذاران محترم! (چند ناشناس و علی آقا)
پاسخحذفمن با شنیدن (خطا یا صحیح) آن سخن استاد اندکی آزرده خاطر شده بودم و چون برآنم که بازتاب این موراد می تواند در رویکردها تاثیر گذارد، مایل بودم این مورد را با استاد در میان گذارم. با دیدن این پست در وبلاگشان، به نظرم تشابه نسبی این دو موضوع جالب آمد و لذا در قالب همان کامنت نظرم را با ایشان در میان گذاشتم. بنابراین من به هیچ عنوان قصد افشاگری و مشت کوبی و...نداشتم.
استاد بزرگوار!
امیدورام شما نیر قصد مرا درک کرده باشید و اگر ناخواسته به محضر شریف و پربرکتان جسارتی شده است، عذر مرا پذیرا باشید.
سوالی که با خواندن این پست به نظرم رسید، این است که وقتی سقراط و افلاطون واقعا اندیشه شان نسبت به زنان محترمانه نبوده، چه چیزی آن ها را برآن می داشته است که در سخنانشان دم از طرفداری از حقوق زنان بزنند؟
پاسخحذفاین پدیده ی تناقض گویی درباره ی زنان -که در سخنانی که با هوشیاری ایراد می کنند طرفداری می کنند و در سخنان بی توجه شان، برعکس رفتار می کنند-، آنگاه برای من قابل درک است که بدانم موج فمینیسمی وجود دارد، جوی برای طرفداری از حقوق زنان وجود دارد و آن دسته ادیشمندانی که همچنان در تصورات ضد زنشان به سر می برند، تحت تاثیر این فضا به تناقض گویی دچار می شوند.
اما آیا این جو در زمان افلاطون وجود داشته است؟
". در جامعه آتن علیرغم پیشرفتهای بزرگ فکری، زن از مقام اجتماعی بسیار پایینی برخوردار بود. مردان آتن به زن تنها به عنوان عامل تولید مثل و نگهداری خانه و فرزندان مینگریستند و در بسیاری موارد ازدواج زنان با مردان از روی عشق و علاقه نبود. در جامعه آتن زنان به ندرت از خانه بیرون میآمدند."
پاسخحذفحال و هوایم عزیز
پاسخحذفاز ادبتان بسیار ممنون. اما نیازی نیست برای این آقایی که خیلی راحت به همه توهین می کنه انقدر مؤدبانه خودتو نوضیح بدی. برای دوستان وبلاگ تناقض گویی این آقا چیز تازه ای نیست. شما هول نکن. انقلابی بر ضد آقای استاد ترتیب ندادی که نگران بی احترامی به ساحت مقدسشه هستی. هر کس آن چه را که باید می فهمید. نیاز به توضیح نیست.
البته شما حق داری چون هم تازه با این آقا آشنا شدی. صبر کن. می فهمی این همه ادب شما حرومه واسش. مواظب خودت باش! از ما گفتن!!!
ضمن تایید همه جانبه فساد و علی الخصوص تناقض،ممنون می شم یک توضیحی بدین. من هنوز آنچه را که باید نفهمید.تناقض جریانش چی بود؟
حذفحال و هوایم جان،خواهر، این ناشناس راست میگه بخدا. همین یکی،دو ماه پیش کسی اینجا کامنت گذاشت که این آقای فیلسوف او را فریب داده و مجبور کرده بچه اش رو خام خام بخوره. من باورم نشد.پریروز شب این آقا منم مجبور کرد برادرم رو سرخ کنم و بدم به ببری که در حیاط خونه اش نگهداری میکنه.
پاسخحذفخیلی بی نمک بود! مگه مجبوری وقتی استعداد نداری از خودت خلاقیت در کنی؟!!!!
حذفنمی فهمم چرا کامنت های خو ب رو پاک می کنی.
پاسخحذفامروز وبلاگتان را ديدم. خواندم و لذت بردم. نويسا باشي و پيروز
پاسخحذفمن هم اين را بارها تجربه كرده ام اينكه زبان غير رسمي يك ادم حقيقت درون او را افشا ميكند. مثلا نان در اينجا -افغانستان- گب از حقوق مساوي زن و مرد خيلي زياد است اما وقتي پاي صحبت عادي مدافعين نند مينشيني ميبيني كه اينقدر اين تبعيض درونشان نهادينه شده كه ناخودآگاهشان هنوز باور دارد به همان و آنچه زبانشان ميگويد شعار است و مانده هنوز تا عمل.
فکر نمیکنم بشود نتیجهگیری کرد که چگونه فکر میکند. تزویر میتواند یک تئوری برای توضیح مشاهده باشد ولی تنها تئوری ممکن نیست.
پاسخحذفConsistency is overrated.
سطح بحث ها در بخش نظرات این وبلاگ شدیدن افت کرده است.
پاسخحذفگمان ام خالی اط اشکال نباشد که تمام شوخی ها و لغزش های زبانی یک فرد را مبنای قضاوت در مورد ناخوداگاه او و نحوه ی تفکر اش قرار داد. بسیاری از حرف های پراکنده ای که می زنیم از سر اجبار و با در نظر گرفتن شرایط بسته ی جامعه ایران است.
مثال: ممکن است در بحثی با رئیس یا کارمند یک نهاد دولتی در ایران دست به دامن حدیث و آیه شوم. می شود نتیجه گرفت در ناخوداگاه ام مذهبی ام؟
در عین حال موقعیت های همراه با برانگیختگی از جمله تجربه ی تحریک جنسی یا خشم یا تحقیر یا ترس موقعیت های کلیدی هستند برای شناخت ناخودآگاه.
به نظرم می شود گفت نوشته های هر کسی اگر بی ترس و آرادانه نوشته شده باشند آینه ی بخشی از تفکر او هستند.