این طرحی است که برای درسی در
مؤسسهی رخداد تازه نوشتهام. درس اساساً همان است که چند هفتهای است
که دارم در پنجره حکمت میگویم.
---
---
فرض کنید من در موقعیتی هستم
که میتوانم با گفتنِ یک جملهی دروغ
جانِ فردِ بیگناهی را نجات بدهم.
آیا اخلاقاً مُجازم دروغ
بگویم؟ آیا اخلاقاً بر من واجب است که
دروغ بگویم؟ اینها سؤالاتی در اخلاق
هستند—در بحثهای اخلاقی از جمله به این
میپردازیم که وضعیتِ بد یا مجاز بودنِ
فلان فعلِ خاص (یا فلان
نوعِ خاص از افعال) چگونه
است.
اما در فلسفهی اخلاق نه به
وضعیتِ اخلاقیِ افعالی خاص (مثلاً
دروغگویی یا صدقهدادن یا سقطِ جنین)،
که به مسائلی در موردِ داوریهای اخلاقی
بهطورِ کلّی میپردازیم. مثلاً:
- آیا اخلاق بخشی از زیباییشناسی است؟ آیا مثلاً وقتی میگوییم قتلْ بد است، در واقع داریم میگوییم از قتل خوشمان نمیآید؟
- آیا صحت و سقمِ داوریهای اخلاقی وابسته به جامعه است؟
- آیا داوریهای اخلاقی گزارههایی در موردِ امورِ واقع هستند، یا اینکه از جنسِ امر و نهیاند؟ (مثلاً آیا جملهی "قتل بد است" دارد صفتی—بد بودن—را به فعلی نسبت میدهد، یا اینکه نهایتاً یعنی "قتل مکن"؟)
- رابطهی دین و اخلاق چیست؟
- آیا قوانینِ اخلاقی استثناءپذیرند؟
- آیا خوبی و بدیِ افعالْ وابسته به نتایجشان است؟
در این درسِ مقدماتیِ فلسفهی
اخلاق به این سؤالات و سؤالاتِ مشابه
میپردازیم. روشمان
روشِ تحلیلی است که سنّتِ غالبِ فلسفهی
معاصرِ جهانِ انگلیسیزبان است: خود
را مقیّد به روشنیِ بیان و دقتِ استدلال
میدانیم. برای دنبالکردنِ مباحثْ سابقهی تحصیل در فلسفه لازم
نیست—تنها پیشنیازِ این دوره کنجکاوی
در موردِ موضوع و تقیّد به منطق و بحثِ
عقلانی است.
در جلساتِ اولیه (حدوداً
هشت جلسه) این کتاب را
دنبال میکنیم:
James
Rachels and Stuart Rachels, The
Elements of Moral Philosophy,
7th
ed., McGraw-Hill, 2012.
در صورتِ استقبالِ مخاطبان،
بعد از این جلساتِ مقدماتی به مطالعهی
بعضی مقالاتِ کلاسیکِ فلسفهی اخلاق در
قرنِ بیستم خواهیم پرداخت.