به نظرِ من نوعاً فرستادنِ ئیمیلِ دستهجمعی کارِ بیادبانهای است. بله، یک وقت هست که مثلاً شمارهی تلفنام عوض شده و شاید فرصت نشود یا اصلاً حتی لازم نباشد به هر کس جداگانه بگویم؛ در این صورت نامهای دستهجمعی میفرستم و همین را میگویم (و شمارهی جدید را هم مینویسم!). اما اینکه ئیمیلی برسد که درش فقط نوشته "دوست عزیز، فرا رسیدن نوروز باستانی را به شما و خانواده گرامیتان تبریک میگویم" به نظرِ من چیزِ نازیبایی است، و شاید ناقضِ احترام به گیرندگانِ نامه—به نظرم، در غیر از مواردِ خالص و فوریِ اطلاعرسانی، اقتضای احترام به گیرنده این است که نامه مشخصاً خطاب به او باشد.
بیادبی/بیکلاسی به کنار؛ گاهی فرستادنِ نامهی دستهجمعی اصلاً بد است: مکرراً دیدهایم که کسی چیزی را که با ئیمیل برایش فرستادهاند (نوعاً چیزی از این دست که زندگی چه زیبا است یا دکتر فلانی گفته است که سرطان را با دعا/سبزیجات قطعاً میشود درمان کرد) برای افرادِ زیادی حواله میکند، و نشانیِ گیرندگان را هم نمیپوشانـَد. [به زبانِ روزمره: ئیمیل را فوروارد میکند، و اسمِ گیرندگان را هم بیسیسی نمیکند.] نتیجه اینکه بقیهی گیرندگان نهفقط میفهمند که فرستنده با من آشنا است، که نشانیِ مرا هم میبینند. این به نظرم نقضِ حقوقِ من است. ملاحظه کنید: دوستِ مشترکی به من تلفن میکند و میگوید که شمارهی جدیدِ دوستدخترم را ندارد، و میپرسد؛ میگویم که صبر کن ببینم اجازه دارم بگویم یا نه. دادنِ اطلاعاتِ شخصیِ شیوا به شهره لازمهاش این است که شیوا اجازه داده باشد (حتی اگر اینها با هم دوست باشند)؛ حالا میبینیم که آقای محترمی که هیجانزده شده از دیدنِ فلان عکسِ واقعی یا ساختگی، نشانیِ کثیری از آشنایاناش را به اطلاعِ کثیری از آشنایاناش میرسانـَد. زحمتِ دور ریختنِ هرزنامهها هم که روشن است.
به نظرم همه محتاجِ این هستیم که گاهی حتی در موردِ کارهای عادیمان هم تأمل کنیم.
پینوشت [عمدتاً به نقل از Euphoria]. مثلِ خیلی از داوریهای (حتی صحیحِ) دیگر، موضوعِ اینیکی هم استثناهایی دارد. و میخواهم بگویم که گاهی، وقتی گیرندگان را با وسواس و دقت انتخاب کردهایم، حتی نشان دادنِ نشانیها هم میتواند بد نباشد: گاهی خردمندی است؛ انتشارِ دوستی و محبت است.
فرزانه شمارهاش در اروپا عوض شده بود. ئیمیلی فرستاد—و گیرندگان نشانیهای همدیگر را میدیدند—به مادرش (که نشانیاش را قبلاً نداشتم) و پدرش و الناز و من.
سلام.
این تلفن دفتر کار من است که از موبایل و تلفن خانه ارزانتر است. [...]
این اتاق را با دو نفر دیگر شریکم. البته آنها معمولاً فقط پنجشنبهها پیدایشان میشود. میتوانید برای کارهای کوتاه و ضروری به اینجا تلفن کنید اگر که من در اتاقم باشم. اگر بخواهیم که سر فرصت حرف بزنیم حتماً باید اول جور دیگری (مثلاً با موبایل یا ئیمیل) هماهنگ کنیم که هم من آنجا باشم و هم کس دیگری نباشد که بتوانیم راحت صحبت کنیم.
برای محکمکاری اینها تلفنهای دیگرم است: [...]
و نامه چطور تمام شده بود؟
دوستتان دارم،
فرزانه.