قرار است انتشارات هرمس ترجمهی من از کتابِ کریپکی را دوباره منتشر کند. یک ماه فرصت دارم که اصلاحات را به ناشر
تحویل بدهم. بسیار ممنون خواهم شد اگر اشتباهاتی را که در ترجمه پیدا کردهاید
منتشر کنید یا به من خبر بدهید (نشانیِ ئیمیل را میشود در پروفایلِ این وبلاگ
دید).
۱۳۹۱ شهریور ۲, پنجشنبه
۱۳۹۱ مرداد ۳۰, دوشنبه
موعظه: پرهیز از ریای مضرّ
شخصاً با این مخالفام که
استخدامِ کسی یا پذیرشاش چونان دانشجو تابعی از اعتقاداتِ سیاسی و دینیاش باشد—شخصاً
با چیزی که به "گزینش" مشهور است مخالفام، و حتی به نظرم اخلاقاً (و
بلکه قانوناً هم) شبههناک است. متأسفام که به نظر میرسد که امرِ گزینش که در
دورانِ مدیریتِ اجراییِ آقای خاتمی آسانگیرانهتر شده بود در دورانِ آقای احمدینژاد
کموبیش به همان سبک و سیاقِ دورانِ نخستوزیریِ آقای موسوی بازگشته است.
متذکر هستم که، معالاسف، اینطور
نیست که همه بتوانند در موردِ گزینش طوری رفتار کنند که عزتِ نفسشان آسیب نبیند—مثلاً
اینطور نیست که همیشه کارفرما شدیداً به خودِ من احتیاج داشته باشد و جایگزینِ
سربهراهتری برایم نداشته باشد. میفهمم که کار یا تحصیل میتواند بسیار مهم باشد و
هزینهی محرومشدن از اینها زیاد باشد.
اما مکرراً دیدهام که کسانی
برای شرکت در مصاحبهی گزینشْ ظاهرشان را تغییر دادهاند (مثلاً ریش گذاشتهاند یا
چادر پوشیدهاند)، و بعد ابرازِ
خوشحالی کردهاند که گزینشگران را فریفتهاند. گمان نمیکنم گزینشگری به این
سادگی گول خورده باشد. اگر برای حکومت جداً مهم باشد که ظاهرِ کارمند یا دانشجویش چگونه
باشد، بعید است که به همان جلسهی گزینش و روزهای معدودِ اطرافاش اکتفا کند. به
نظرِ من کاری که این جلسه با منِ تغییرِ-ظاهر-داده میکند این است که به من—که احتمالاً از ظاهرِ معمولام خبر دارد—بگوید:
ببین، برای اینکه از کار یا تحصیل باز نمانی ناچاری جوری باشی که من میگویم. برای
اینکه زندگیات را طوری ادامه دهی که میخواهی، باید هر وقت که من میخواهم هر طور
که من میخواهم باشی. تو هم، چنان که خودت هم با این ریش یا چادر میبینی، چارهای
جز اطاعت نداری. حالا برو فعلاً به کار یا تحصیلات برس.
کسی که ظاهرش را تغییر میدهد
تا در گزینش رد نشود کارِ ناخوشایندِ بیحاصلی کرده است. اولاً—ببخشایید که
تکرار میکنم—اگر برای دستگاهی که دارد گزینشاش میکند ظاهر واقعاً مهم باشد، در
این صورت اکتفا نخواهد کرد به بررسیِ اینکه در روزِ گزینش چه شکلی بوده است. و
ثانیاً گزینششونده با عوضکردنِ ظاهرش خودش را شدیداً و به طرزِ غیرلازمی زیرِ
سلطهی گزینشگر قرار داده است.
۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه
تقریرِ محلِ تأکید
"جان بر افشانم اگر سعدیِ خویشام خوانی".
مصطفی مهاجری پرسید که آیا
تأکید بر "سعدی" است یا بر "خویش". (البته تقریباً مطمئنام
که قصدِ مصطفی سؤال نبوده است بلکه میخواسته دقیقهای را نشانمان دهد.)
به نظرم بستگی به این دارد که جملهی مصراع
را چه کسی ادا کند. اگر جمله را خودِ شیخ بگوید احتمالاً معقول است فرض کنیم که
تأکید بر "خویش" بوده—جان بر افشانم اگر بگویی مالِ توام. اما اگر شاعرِ
متوسطی این جمله را از زبانِ خودش بگوید شاید مناسب باشد که بر "سعدی"
تکیه کند—جان بر افشانم اگر همپایهی سعدی بدانیام.
سناریوی اول.
-خارجی، روز. سعدی و صنمی در
حومهی شیراز قدم میزنند. سعدی چیزِ بامزهای گفته است.
صنم: سعدیِ خودمی.
[سعدی جان بر میافشانـَد.]
سناریوی دوم.
-داخلی، روز. اعلیحضرت از
افتتاحِ ایستگاهِ قطار برگشته است. محمدحسن مهریار چیزی در مدحِ او خوانده است.
اعلیحضرت چیزِ زیادی نفهمیده، اما سر تکان داده است.
رضا خان: شما سعدیِ ما میباشید.
[مهریار جان بر میافشانـَد.]
۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه
وقتی در حبس بود، ۲۰۷
وانمود میکردیم
که صبوریم، و مؤثر بود. گفت بردبار اگر نیستید تظاهر به بردباری کنید، که کم است
کسی که خودش را شبیهِ گروهی کند و از آنان نشود.
نه اینکه
جزوِ آنان بهحساب بیاید؛ نه: میگوید که از آنان میشود.
ان لم تكن حلیما، فتحلم—فانه قل
من تشبه بقوم الا اوشك ان یكون منهم.
اشتراک در:
پستها (Atom)