۱۳۹۳ آبان ۱۱, یکشنبه

آرامِ دلِ زکریا



سوره‌ی مریم شروع می‌شود با ذکرِ رحمتِ خداوند بر زکریا. زکریا را می‌بینیم که می‌گوید پیر شده است و نگرانِ خاندان‌اش بعد از خودش است، و از خداوند می‌خواهد ولی‌ای به او عنایت کند (فهَب لی من لدنک ولیاً) که از زکریا و از خاندانِ یعقوب ارث برَد.*  در روایتِ سوره‌ی آل‌عمران، که می‌شنویم که زکریا طلبِ ذریه‌ی پاک می‌کند (هب لی من لدنک ذریةً طیبةً، ۳۸)، اطلاعاتِ بیشتری هست: زکریا کفیلِ مریم است و هر بار که بر او وارد می‌شود رزقی نزدِ او می‌یابد،‌ و مریم می‌گوید که این روزی از جانبِ خداوند است (۳۷). و در اینجا است (هنالک، ۳۸) که زکریا طلبِ فرزند می‌کند. شاید بشود این‌طور فهمید که آنچه باعث شده زکریای سالخورده طلبِ فرزند کند مشاهده‌ی لطفِ خداوند به مریم است (و در همان آیه‌ی ۳۷ خوانده‌ایم—و این می‌تواند سخنِ صاحبِ کتاب باشد یا ادامه‌ی جمله‌ی مریم —که خداوند به هر کس بخواهد روزیِ بی‌حساب می‌دهد). 

به زکریا مژده می‌رسد که فرزندی خواهد داشت. در روایتِ سوره‌ی آل‌عمران تصریح شده است که زکریا در محراب بوده است که فرشتگان ندا دادند که خداوند تو را به یحیی بشارت می‌دهد (۳۹)، و در روایتِ سوره‌ی مریم بلافاصله بعد از گزارشِ حاجت‌خواهیِ زکریا—و بدونِ تصریح در موردِ گوینده—می‌خوانیم که ای زکریا، ما تو را بشارت می‌دهیم به پسری... (۷). در هر دو روایت، بشارت همراه است با ذکرِ بعضی ویژگی‌های برجسته‌ی یحیی. 


گمان می‌کنم آنچه از رفتارِ زکریا در اینجا می‌بینیم (مریم ۱۰-۸؛ قس آل‌عمران ۴۱-۴۰) نمونه‌‌ای است از پدیده‌ای که پیشتر هم دیده‌ایم: آرام‌نگرفتنِ دلِ پیامبری الهی، حتی بعد از رسیدنِ سخنِ بی‌ابهامِ خداوند. به زکریا به‌روشنی گفته‌اند که پسری خواهد داشت، و زکریا هنوز دل‌اش آرام نیست—مطابقِ ترجمه‌ای قدیمی: "گفت ای بار خدای من، کی باشد مرا پسری و هست زنِ من نازاینده؟ و به‌درستی که می‌رسیدم از پیری بیچارگی و ضعیفی" (مریم ۸). جواب می‌رسد که پروردگارت چنین گفته است که این برای من آسان است و پیشتر تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی (۹). اما این هم زکریا را آرام نمی‌کند: گفت پروردگارا برایم نشانه‌ای قرار ده (۱۰). 

در همان آیه‌ی دهمِ سوره‌ی مریم می‌خوانیم که نشانه این است که زکریا سه شبانه‌روز با مردم سخن نگوید: قالَ ءایتک ألا تکلم الناس ثَلث لیالٍ سویاً (قس آل‌عمران ۴۱). اختلاف هست که این قیدِ "سویاًرا چطور باید فهمید: برخی گفته‌اند که یعنی سه شب و سه روزِ کامل / پیاپی سخن نمی‌گویی، برخی گفته‌اند سه شب و سه روز سخن نمی‌گویی با اینکه سالمی.**  به هر حال، این‌طور به‌نظرم می‌رسد که نشانه‌ای که خداوند تعیین کرده است متضمنِ نوعی توبیخِ زکریا است: یا باید سه روز سخن نگوید، یا سه روز نخواهد توانست سخن بگوید. شاید در موردِ پیامبران هم لزوماً این‌طور نباشد که سخنِ بی‌ابهامی که از خداوند رسیده متقاعدشان کند—و مشخصاً در موردِ زکریا می‌بینیم که حتی یادآوریِ خلقتِ اولیه هم کارگر نیست.


(اینکه خداوند در اینجا با زکریا عتاب می‌کند البته نظری است که در فرهنگِ اسلامی بی‌سابقه نیست. مثلاً در کشف‌الاسرار آمده است (نقل از این نسخه، صفحه‌ی ۵۰۸، بدونِ حفظِ رسم‌الخط): "بعضی علما گفتند آن زبان‌بستنِ وی از سخن با مردمان عقوبتی بود که رب‌العالمین به وی خواست که بعد از آنکه به مشافهه با فرشته سخن گفته بود آیت و علامت می‌خواست.")

شاید پاسخِ خداوند به نشانه‌خواهیِ زکریا باز هم مقامِ ویژه‌ی ابراهیم را نشان‌مان بدهد. در البقرة ۲۶۰ می‌خوانیم که ابراهیم خواست که پروردگار نشان‌اش دهد که مرده را چگونه زنده می‌کند، و، در جوابِ این سؤال که مگر ایمان ندارد، می‌گوید که تقاضایش برای این است که دل‌اش آرام گیرد. خداوند ابراهیم را توبیخ نمی‌کند، و آنچه ابراهیم خواسته است را به او نشان می‌دهد. 

--

* دعای زکریا، آن‌طور که در ابتدای سوره‌ی مریم گزارش شده،‌ به گوشِ من بسیار زیبا است—هم تعابیرْ زیبا است، و هم به‌ویژه تکرارِ "ربِّ". اما در اینجا فقط به محتوا می‌پردازم.  و در روایتِ کوتاهِ الأنبیاء از این ماجرا، زکریا با ادبی که شایسته‌ی پیامبران است این را هم خطاب به خداوند می‌گوید که و تو بهترینِ ارث‌برندگانی (۸۹). ظرایفی در روایتِ الأنبیاء هست که باید جداگانه به آنها پرداخت. 


** گمان می‌کنم اینکه در ۱۹:۱۰ "ثلاثَ لیالٍ" آمده و در ۳:۴۰ "ثلاثةَ ایامٍ"، دلیلِ کافی باشد برای اینکه مرادْ سه شبانه‌روز است.

۲ نظر:

  1. آن ترجمه قدیمی از کیست؟ لطفاً!

    پاسخحذف
  2. گروهی از علماءِ ماوراءالنهر در قرنِ چهارم. این ترجمه را دانشگاه تهران با عنوانِ *قرآن عظیم* در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده است.

    پاسخحذف