از سالِ ۲۰۰۸ قرار بود پاییزِ امسال یک کنفرانسِ فلسفهی یونسکو در ایران برگذار شود. یازده روز قبل از موعدْ یونسکو گفته است "شرایطِ لازم برای تضمینِ سازماندهیِ کارآمدِ یک کنفرانسِ بینالمللیِ سازمانِ مللِ متحد برآورده نشده است".
کارِ یونسکو ابتدائاً کاملاً سیاسی به نظر میآید: خبرِ نیویورک تایمز عمدتاً متمرکز است بر گزارشِ تلاشهای بعضی افراد، از جمله آقای رامین جهانبگلو و بعضی دیپلماتهای خارجی، برای منصرفکردنِ یونسکو از همکاری با ایران؛ خودِ آقای جهانبگلو هم در ابتدای مصاحبه با تلویزیونِ فارسیِ بیبیسی (که ذیلاً به آن خواهم پرداخت) میگویند که بر آناند که لغوِ مراسم ناشی از فشارهای بینالمللی است، و صحبت میکنند از "پیروزی خیلی بزرگی" برای "روشنفکریِ فلسفی در ایرانِ امروز". در داخلِ ایران تیترِ یک خبرِ خبرگزاری جمهوری اسلامی این است: "امام جمعه بوشهر: اقدام یونسکو در حق ایران از زشت ترین عملکردهاي استکبار جهاني است". یک تیترِ دیگرِ ایرنا این است: "معاون وزیر علوم: انصراف يونسكو از شركت در مراسم روز جهاني فلسفه ادامه آپارتايد علمي است".
به نظرم آشکار است که بعضی نهادهای بزرگِ جهانی سیاسیکاری میکنند—گروههای اعطاکنندهی بعضی جایزههای مشهورِ بینالمللی نمونههای آشکاریاند. اما امروز صحبت با دوستانی نشانام داد که شاید انگیزهی یونسکو کاملاً سیاسی یا حقوقبشری [حشو را بر من ببخشایید] نباشد.
برگذاریِ کنفرانسهای بزرگِ بینالمللی شرایطی دارد، احتمالاً بدیهیتریناش اینکه نامِ سخنرانانِ مدعو را باید از مدتها پیش اعلام کنند. خانمِ شهینِ اعوانی که عضوِ شورای علمیِ روزِ جهانیِ فلسفه در ایران هستند کمتر از چهل روز قبل از شروعِ موعودِ کنفرانس صریحاً میگویند که مسلـّماً اسمِ میهمانانِ خارجی را اعلام نمیکنند. تا همین امروز هیچ برنامهی جزئیِ مشخصی برای کنفرانس اعلام نشده است. کمتر از یک ماه مانده به زمانِ مقرر، رئیسِ همایش در نشستِ خبریای میگویند "مقالات دريافتي پس از بررسي هيأت علمي همايش تأييد ميشوند"، که ظاهراً نتیجهی منطقیاش این است که کارِ داوریِ مقالات تمام نشده. پنداشتنی است که بازدیدِ یکی از مسؤولانِ یونسکو از ایران در هفتهی اولِ آبان (که خبرگزاریِ فارس به آن اشاره کرده است) یونسکو را متقاعد کرده باشد که سازماندهیِ مناسبی در کار نبوده است. بیانیهی دبیرخانهی کنفرانس در ایران هم صحبت از غرضورزیِ سیاسیای نمیکند. در نبودِ شواهدِ موثق، این احتمال را جدی میگیرم که تصمیمِ یونسکو سیاسی نبوده باشد—حتی خوشحالتر میشوم اگر معلوم شود که موضوع سیاسی نبوده است.
***
اما حرفِ اصلیام این نیست. تلاش برای لغو یا تحریمِ کنفرانس به نظرِ من کارِ بدی است. اینکه رابطهی جمهوریِ اسلامی با علومِ انسانی (علیالخصوص جامعهشناسی و فلسفه) خوب نیست آشکار است. برای اهلِ فنّ این هم آشکار است که وضعِ ما در فلسفه—دستکم به معنای غربیاش—بسیار بد است. شخصاً دوست دارم تفکرِ آکادمیکِ فلسفی در ایران رایجتر شود، و به نظرم یک راهِ رسیدن به این مطلوبْ آمدنِ فلسفهکارانِ خارجی به ایران است—کمترین فایدهاش این است که ممکن است دانشجویانِ ما استادانی از سنخی دیگر ببینند و حرفهای دیگر بشنوند. گمان میکنم صرفِ آمدنِ بعضی مشاهیر به ایران نعمتی است—و بعید میدانم که اگر بیایند حکومتِ ایران مانع از این بشود که دانشجویانِ ما از ایشان دربارهی موضوعاتِ فنـّیِ فلسفهی زبان و آراءِ کواین بپرسند.
آقای جهانبگلو از تورنتو در مصاحبه با بیبیسیِ فارسی نظرهایشان را دربارهی مسؤولیتِ مدنیِ فیلسوفان و رسالتِ فلسفه در "مملکتی مثلِ ایران" میگویند. ایشان میگویند که معتقدند ریاستِ آقای حدادعادل کنفرانس را سیاسی و ایدئولوژیک میکند؛ معتقدند که بحثِ آزاد در کار نخواهد بود و تعدادِ زیادی از متفکرانِ ایرانی شرکت نخواهند کرد، و عمدتاً کسانی شرکت میکنند که حکومتِ ایران در موردشان حساسیتی ندارد.
آقای جهانبگلو لابد اطلاعِ بسیار دقیقی از وضعِ دانشجویان و استادانِ شاغل در ایران دارند؛ اما، به فرض که آقای جهانبگلو درست بگویند، هنوز برای من روشن نیست که چرا نباید فلسفهکارانِ ما (دستکم آنانی که دولت حساسیتی در موردشان ندارد) از میهمانانِ خارجی استفاده کنند. وانگهی، هر کس در کنفرانسِ بزرگی شرکت کرده باشد میداند که استفادههای علمی از میهمانان منحصر به جلساتِ کنفرانس نیست—بسا که ایدهای در شامِ دوستانهای شکل میگیرد و در پیادهرَویای پخته میشود. غیر از این، از برکاتِ این کنفرانسها جلساتِ نیمه- یا غیررسمی است؛ مثلاً ظنِّ قویِ من این است که دنبالکنندگانِ جدیِ مباحثِ فلسفی در منطق چیزِ مهمی را از دست خواهند داد اگر سخنرانیِ خارج از کنفرانسِ آقای ویلفرید هاجز در انجمنِ حکمت و فلسفه را نشنوند.
بعید است اگر پولِ دولت و پشتیبانیِ یونسکو نمیبود همهی این میهمانان حاضر میشدند به ایران بیایند. به نظرم در حالتِ ایدهآلِ آقای جهانبگلو باید از خیرِ فوایدِ این کنفرانسها گذشت، چرا که حاصلاش تبلیغ برای جمهوریِ اسلامی است. به نظرم تا حدی شبیهِ این است که اگر شهردار میخواهد رئیسجمهور بشود، مهندسانی که با او مخالفاند نباید برایش پل بسازند—اگر هم ساختند، شهروندانی که مخالفِ مشیِ سیاسیِ او هستند نباید از آن پلها استفاده کنند.
مصاحبهکننده به سهمِ آمدوشدِ فیلسوفانِ غربی در بازکردنِ فضای کشورهای بلوکِ شرق اشاره میکند. توضیحِ آقای جهانبگلو این است که آن اندیشمندانِ غربی با افرادی از جامعهی مدنیی کشورهای اروپای شرقی مراوده داشتند نه با نمایندگانِ دولتی. به نظر میرسد که آقای جهانبگلو دارند میگویند که کسانی که از داخلِ ایران در کنفرانس شرکت میکنند (یا ممکن بود شرکت کنند) عضوِ جامعهی مدنیِ ایران نیستند و نمایندگانِ دولتاند. شخصاً یادم نمیآید حتی در زمانِ آقای خاتمی هم نمایندگیِ دولت را پذیرفته باشم... غیر از این، ظاهراً تصورِ آقای جهانبگلو این است که شرکتکنندگانِ خارجی عاجزند از درکِ اینکه چه کسی نمایندهی دولت است و چه کسی عضوِ جامعهی مدنی است—لابد در اروپای شرقی این را بر پیشانیِ مردم مینوشتهاند تا فیلسوفان بتوانند تشخیصشان بدهند.
آقای جهانبگلو حکمی هم دادهاند در موردِ کسانی که در برگذاریِ کنفرانس مشارکت میکنند: "آنهایی که میخواهند شرکت بکنند، یا اینکه واقف هستند به این رسالت مدنی فلسفه، یا اینکه اصلاً برایشان مهم نیست و میخواهند که به هرحال یک کارِ بسیار بوروکراتیک انجام بدهند". سلام بر شما.
به نظرم خوب است همه مراقب باشیم که ایدئولوژی و موضعِ سیاسی و تاریخِ زندگیمان باعث نشود که سعی کنیم به هر قیمتی به دشمنانمان ضربه بزنیم، حتی اگر قیمتاش سدکردنِ راهِ بسطِ معرفت و توهین به هر کسی باشد که با ما همعقیده نیست.
کارِ یونسکو ابتدائاً کاملاً سیاسی به نظر میآید: خبرِ نیویورک تایمز عمدتاً متمرکز است بر گزارشِ تلاشهای بعضی افراد، از جمله آقای رامین جهانبگلو و بعضی دیپلماتهای خارجی، برای منصرفکردنِ یونسکو از همکاری با ایران؛ خودِ آقای جهانبگلو هم در ابتدای مصاحبه با تلویزیونِ فارسیِ بیبیسی (که ذیلاً به آن خواهم پرداخت) میگویند که بر آناند که لغوِ مراسم ناشی از فشارهای بینالمللی است، و صحبت میکنند از "پیروزی خیلی بزرگی" برای "روشنفکریِ فلسفی در ایرانِ امروز". در داخلِ ایران تیترِ یک خبرِ خبرگزاری جمهوری اسلامی این است: "امام جمعه بوشهر: اقدام یونسکو در حق ایران از زشت ترین عملکردهاي استکبار جهاني است". یک تیترِ دیگرِ ایرنا این است: "معاون وزیر علوم: انصراف يونسكو از شركت در مراسم روز جهاني فلسفه ادامه آپارتايد علمي است".
به نظرم آشکار است که بعضی نهادهای بزرگِ جهانی سیاسیکاری میکنند—گروههای اعطاکنندهی بعضی جایزههای مشهورِ بینالمللی نمونههای آشکاریاند. اما امروز صحبت با دوستانی نشانام داد که شاید انگیزهی یونسکو کاملاً سیاسی یا حقوقبشری [حشو را بر من ببخشایید] نباشد.
برگذاریِ کنفرانسهای بزرگِ بینالمللی شرایطی دارد، احتمالاً بدیهیتریناش اینکه نامِ سخنرانانِ مدعو را باید از مدتها پیش اعلام کنند. خانمِ شهینِ اعوانی که عضوِ شورای علمیِ روزِ جهانیِ فلسفه در ایران هستند کمتر از چهل روز قبل از شروعِ موعودِ کنفرانس صریحاً میگویند که مسلـّماً اسمِ میهمانانِ خارجی را اعلام نمیکنند. تا همین امروز هیچ برنامهی جزئیِ مشخصی برای کنفرانس اعلام نشده است. کمتر از یک ماه مانده به زمانِ مقرر، رئیسِ همایش در نشستِ خبریای میگویند "مقالات دريافتي پس از بررسي هيأت علمي همايش تأييد ميشوند"، که ظاهراً نتیجهی منطقیاش این است که کارِ داوریِ مقالات تمام نشده. پنداشتنی است که بازدیدِ یکی از مسؤولانِ یونسکو از ایران در هفتهی اولِ آبان (که خبرگزاریِ فارس به آن اشاره کرده است) یونسکو را متقاعد کرده باشد که سازماندهیِ مناسبی در کار نبوده است. بیانیهی دبیرخانهی کنفرانس در ایران هم صحبت از غرضورزیِ سیاسیای نمیکند. در نبودِ شواهدِ موثق، این احتمال را جدی میگیرم که تصمیمِ یونسکو سیاسی نبوده باشد—حتی خوشحالتر میشوم اگر معلوم شود که موضوع سیاسی نبوده است.
***
اما حرفِ اصلیام این نیست. تلاش برای لغو یا تحریمِ کنفرانس به نظرِ من کارِ بدی است. اینکه رابطهی جمهوریِ اسلامی با علومِ انسانی (علیالخصوص جامعهشناسی و فلسفه) خوب نیست آشکار است. برای اهلِ فنّ این هم آشکار است که وضعِ ما در فلسفه—دستکم به معنای غربیاش—بسیار بد است. شخصاً دوست دارم تفکرِ آکادمیکِ فلسفی در ایران رایجتر شود، و به نظرم یک راهِ رسیدن به این مطلوبْ آمدنِ فلسفهکارانِ خارجی به ایران است—کمترین فایدهاش این است که ممکن است دانشجویانِ ما استادانی از سنخی دیگر ببینند و حرفهای دیگر بشنوند. گمان میکنم صرفِ آمدنِ بعضی مشاهیر به ایران نعمتی است—و بعید میدانم که اگر بیایند حکومتِ ایران مانع از این بشود که دانشجویانِ ما از ایشان دربارهی موضوعاتِ فنـّیِ فلسفهی زبان و آراءِ کواین بپرسند.
آقای جهانبگلو از تورنتو در مصاحبه با بیبیسیِ فارسی نظرهایشان را دربارهی مسؤولیتِ مدنیِ فیلسوفان و رسالتِ فلسفه در "مملکتی مثلِ ایران" میگویند. ایشان میگویند که معتقدند ریاستِ آقای حدادعادل کنفرانس را سیاسی و ایدئولوژیک میکند؛ معتقدند که بحثِ آزاد در کار نخواهد بود و تعدادِ زیادی از متفکرانِ ایرانی شرکت نخواهند کرد، و عمدتاً کسانی شرکت میکنند که حکومتِ ایران در موردشان حساسیتی ندارد.
آقای جهانبگلو لابد اطلاعِ بسیار دقیقی از وضعِ دانشجویان و استادانِ شاغل در ایران دارند؛ اما، به فرض که آقای جهانبگلو درست بگویند، هنوز برای من روشن نیست که چرا نباید فلسفهکارانِ ما (دستکم آنانی که دولت حساسیتی در موردشان ندارد) از میهمانانِ خارجی استفاده کنند. وانگهی، هر کس در کنفرانسِ بزرگی شرکت کرده باشد میداند که استفادههای علمی از میهمانان منحصر به جلساتِ کنفرانس نیست—بسا که ایدهای در شامِ دوستانهای شکل میگیرد و در پیادهرَویای پخته میشود. غیر از این، از برکاتِ این کنفرانسها جلساتِ نیمه- یا غیررسمی است؛ مثلاً ظنِّ قویِ من این است که دنبالکنندگانِ جدیِ مباحثِ فلسفی در منطق چیزِ مهمی را از دست خواهند داد اگر سخنرانیِ خارج از کنفرانسِ آقای ویلفرید هاجز در انجمنِ حکمت و فلسفه را نشنوند.
بعید است اگر پولِ دولت و پشتیبانیِ یونسکو نمیبود همهی این میهمانان حاضر میشدند به ایران بیایند. به نظرم در حالتِ ایدهآلِ آقای جهانبگلو باید از خیرِ فوایدِ این کنفرانسها گذشت، چرا که حاصلاش تبلیغ برای جمهوریِ اسلامی است. به نظرم تا حدی شبیهِ این است که اگر شهردار میخواهد رئیسجمهور بشود، مهندسانی که با او مخالفاند نباید برایش پل بسازند—اگر هم ساختند، شهروندانی که مخالفِ مشیِ سیاسیِ او هستند نباید از آن پلها استفاده کنند.
مصاحبهکننده به سهمِ آمدوشدِ فیلسوفانِ غربی در بازکردنِ فضای کشورهای بلوکِ شرق اشاره میکند. توضیحِ آقای جهانبگلو این است که آن اندیشمندانِ غربی با افرادی از جامعهی مدنیی کشورهای اروپای شرقی مراوده داشتند نه با نمایندگانِ دولتی. به نظر میرسد که آقای جهانبگلو دارند میگویند که کسانی که از داخلِ ایران در کنفرانس شرکت میکنند (یا ممکن بود شرکت کنند) عضوِ جامعهی مدنیِ ایران نیستند و نمایندگانِ دولتاند. شخصاً یادم نمیآید حتی در زمانِ آقای خاتمی هم نمایندگیِ دولت را پذیرفته باشم... غیر از این، ظاهراً تصورِ آقای جهانبگلو این است که شرکتکنندگانِ خارجی عاجزند از درکِ اینکه چه کسی نمایندهی دولت است و چه کسی عضوِ جامعهی مدنی است—لابد در اروپای شرقی این را بر پیشانیِ مردم مینوشتهاند تا فیلسوفان بتوانند تشخیصشان بدهند.
آقای جهانبگلو حکمی هم دادهاند در موردِ کسانی که در برگذاریِ کنفرانس مشارکت میکنند: "آنهایی که میخواهند شرکت بکنند، یا اینکه واقف هستند به این رسالت مدنی فلسفه، یا اینکه اصلاً برایشان مهم نیست و میخواهند که به هرحال یک کارِ بسیار بوروکراتیک انجام بدهند". سلام بر شما.
به نظرم خوب است همه مراقب باشیم که ایدئولوژی و موضعِ سیاسی و تاریخِ زندگیمان باعث نشود که سعی کنیم به هر قیمتی به دشمنانمان ضربه بزنیم، حتی اگر قیمتاش سدکردنِ راهِ بسطِ معرفت و توهین به هر کسی باشد که با ما همعقیده نیست.
مرسی کاوه
پاسخحذفبسیار مرسی
هرچند که همچنان معتفدم یونسکو هم بی تقصیر نیست، خصوصا در اعلام نابهنگام این تصمیم.
ولی کلا...
ایدئولوژی، موضعِ سیاسی، تاریخِ زندگی...
پاسخحذفمنتظر بودم که به ایشان "سلام" گویی؛ بسیار ممنون.
آفرین
پاسخحذفمرسی
حالمان به شد
با تشکر از آقای دکتر.
پاسخحذفبا توجه به موارد زیر، به نظرم، شرایط داخلی مان هم برای برگزاری کنفرانس فراهم نیست( گرچه، نمره ی 16 خیلی هم بد نیست.)
1- برگذار شود= برگزار شود
2- برگذاریِ آبرومندانه = برگزاری آبرومندانه
3- ابتدائاً = در ابتدا
4- که در برگذاریِ که در برگزاری کنفرانس
آدم از این حوالی رد میشه، باید بیاد روزی یه «وا!» بگه به این کامنتها از ناشناسان. لغتنامهی دهخدا آنلاینه. قبل از اینکه غلط بگیرین، یه نگاهی بهش بندازین:
پاسخحذفhttp://loghatnaameh.com/dehkhodasearchresult-fa.html?searchtype=0&word=2KjYsdqv2LDYp9ix
واقعن که وااااااااااااا.
پاسخحذفمتن ذيل از کتاب غلط ننويسيم نوشته آقاي ابوالحسن نجفي در خصوص نحوه استفاده از واژگان اشاره شده و نگارش صحيح آن انتخاب کرده شده است.
پاسخحذفبرگذار کردن / برگزار کردن
برگذار و برگزار به ترتيب از برگذاشتن و برگزاردن گرفته شده است . دو فعل مرکب اخير در متون معتبر فارسي کم و بيش به يک معني به کار رفته اند و براساس شواهد موجود نمي توان حکم کرد که آيا برگذار با حرف "ذ" صحيح است يا برگزار با حرف "ز". فقط چنين مي نمايد که برگذاشتن به معناي ((انجام دادن ، فيصله دادن )) بوده است و برگزاردن به معناي ((تقبل کردن ، برعهده گرفتن )). علت اينکه در انشاي معاصران اين اصطلاح را بيشتر به صورت برگزارکردن ، يعني با حرف" ز" به کار مي برند اين است که آن را، آگاهانه يا ناآگاهانه، با گزاردن به معناي (( به جا آوردن و ادا کردن )) ازيک مقوله مي شمارند و فعل برگذاشتن را که امروزه نامستعمل است طبعاً ذر نظر نمي آورند. ولي متضاد فعل اخير را که فرو گذاشتن به معناي(( کوتاهي کردن در کار و انجام ندادن)) است و امروزه نيز متداول است نبايد از نظر دور داشت حتي مي توان گفت که برگذار کردن متضاد فرو گذار کردن است و همچنانکه ترکيب اخير با حرف" ذ" نوشته مي شود ترکيب نخست نيز بايد با حرف "ذ" نوشته شود.
فرهنگ معين ترکيب برگذار کردن را فقط با حرف "ذ" ضبط کرده است و به نظر مي آيد که همين املاء صحيح است. فضلاي معاصر نيز در نوشته هاي خود آن را با همين املاء به کار برده اند : ((مقصود اين است که آقايان تشويق کنند، تبليغ کنند... بلکه جشن سال آتيه خيلي آبرو مندانه برگذار شود)). (محمد علي فروغي، مقالات فروغي، تهران، 1351، ص29); ((اصل عيب در اينجاست که مي خواهيم همه کار را به اجمال و اهمال برگذار کنيم )) (مجتبي مينوي، در مجله يغما، دي 1336 ، ص 439)
با اين همه، گرچه برگذار با حرف "ذ" صحيح تر مي نمايد، برگزار با حرف "ز" را نيز نمي توان غلط دانست و بايد هر دو املاء را صحيح تلقي کرد. و نيز گذاشتن / گزاردن.
من هم موافقم که کار جهانبگلو یک مواجهه غیرفلسفی با جامعه فلسفی است (همانطور که معتقدم کار امثال حدادعادل و ... از همین گونهاست)ولی اگه واقعنگرانه نگران باشیم می بینیم که با وضع موجود نمیشه انتظار برگزاری این همایش را بدون هیچ مسئله ای داشت! یادمون نره موضوع این همایش «نسبت نظر و عمل» بود و مطایبه ی جالبی در این وقایع می بینم! گویی اصل این همایش قربانی جدی گرفتن مقام نظر و عمل بود!!!
پاسخحذفبه نظرم شما خودتون رو میزنید به اون راه،
پاسخحذفمثلا آقای حداد عادل میخواهد بیاید در افتتاحیه چی بگوید؟
نکنه میگی حداد عادل نماینده حکومت نیست؟
افه ی من سیاسی نیستم خیلی لوس شده.
در مملکت ما همه چیز حتی نحوه لباس پوشیدن سیاسیست.
خوشم نمیاد کلا از افرادی شبیه شما.
ناشناس (نوامبر ۱۴, ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۳۰ )،
پاسخحذفآیا هر همایش و سمینار و کنگره و برنامههایی از این دست به سخنرانیهای افتتاحیه و اختتامیهاش محدود است؟
در سال ۲۰۰۲ که بحث یازده سپتامبر و محورهای شرارت خیلی داغتر از این بود٫ یکی از نهادهای امنیتیی یکی از کشورهای اروپایی یک گروه را به جایی زیر نظر یونسکو فرستاد تا در مورد اعضای محورهای شرارت در آن مجموعه تحقیقی کنند. اعضای یونسکو و مسیولان آن جا٫ به نگهبانان دستور دادند که هیچ فردی وابسته به آن نهاد یا نهادهای امنیتی مشابه حق ندارند حتی برای گرفتن وقت یا رد شدن از مجموعه نیز وارد مجموعههای زیر نظر یونسکو شود. بعضی از صفات به بعضی از انسانها نمیچسبد.
پاسخحذفساده می شود فرق ها را دید .. می گویید دیكتاتوری ست كه حاكمیت دارد ؟... شاید هم نه ..!!
پاسخحذف.. می گویم كه دیكتایوری مذهبی شیعه تمام تصمیم ها را می گیرد ..
جاهلستان « فلسفه « پرور ایرانی .. می خواهد تحت این حاكمیت دیكتاتوری مذهبی .. همایش فلسفی جهانی بر گذار كند ..
خانه از پایه فلسفی اش هم ویران است
مبارزه نمی تواند رنگ و بوی ایدئولوژیک و سیاسی نداشته باشد و درک این برای آقای جهانبگلو که درگیر و دربند بوده اند و به هر صورتی طعم سلول تفتیش عقید چسیده اند با نویسنده این متن که در کناره بدنبال جلسه علمی هستند دو تجربه متفاوت از وضعیت موجود هست و این مهم هست که به دو ایده متفاوت برای بهره گیری از یک کنفرانس علمی می انجامد. ولی نمی توان هزینه های این راه را تنها از دیگران انتظار داشت. در این مبارزه شاعر، فیلمساز و خواننده و آهنگساز و مردم خیابان بهترین راه ها را برای رساندن ندای آزادی خواهی به جهان بر گزیده اند و به نظر من آنچه بر این کنفرانس رفت بهترین راه برای فیلسوفان بود. دست آویز دوست نویسنده برای علم آموزی را می توان بگونه ای دیگر جست. موضوع کنفرانس فلسفه آمیخته با امیدهای آزادیخواهانه حرکت مدنی ایرانی ست و با کنفرانس مکانیک و شیمی متفاوت و شرکت در آن می توانست موید وضع موجود و تباه کننده امید به آینده باشد. این کمترین برای فیلسوف بودن در متن بود.
پاسخحذفنگاه کامنت بالا به علوم انسانی عین دیدگاه جمهوری اسلامی است به این علوم. و این نگاه به شدت آسیبزننده است از دیدگاه من.
پاسخحذفترانه
بر جهان بیگلو خرده نگیر که حرف هایی می زند که روزگاری اپوزیسیون خارج از کشور علیه خودش می زد و او مثل تو جواب می داد. او دارد نقشی که روزگار به او داده را بازی می کند. معلوم نیست که تو هم روزی بر حسب نقشی که روزگار به تو می دهد همان حرف ها را نزنی.
پاسخحذفزمان موجود جالبی هست، کافی است حاقظه خوبی داشته باشی، بشینی و تماشا کنی که چطور کسانی که روزگاری دم در ورودی دانشگاه شریف شلوار لی دانشجویان را با تیغ پاره می کردند امروز آزادی خواه شده اند. روزی برای آزادی بر علیه شاه مبارزه می کنند، روزی به قدرت می رسند و مخالفین خود را سرکوب و اعدام می کنند، روزی قدرت را از دست می دهند، زندانی و سرکوب می شوند و دوباره آزادی خواه می شوند. زمان نقش ها را مدام عوض می کند و با عوض شدن نقش ها عقاید آدم ها هم عوض می شود. آنچه رفتار اکثر مردم را تعیین می کند نقشی است که روزگار به آنها می دهد. مثال هایش زیاد است و از حوصله ی اینجا خارج. کم هستند آدم هایی که شخصیت شان به صرف تغییر نقش شان عوض نمی شود.
زنده باد زاپاتا!
ممنون از تحلیل خوبت
پاسخحذفتغییر نکردن یا تغییر کردن مراتب معنایی و مصداقی بی شماری می تواند داشته باشد. یه جورایی به قول وولف تحت تاثیر عقدههایمان سخن نگوییم بهتر است.مواظب خودت باش ناشناس مطلق گرا!
فک کنم تو خط آخر «حتی اگر» رو با «چه بسا که» جایگزین کنی معنی جمله ت به صواب نزدیک تر است
پاسخحذف1. جانِ کلام کاوه در این عبارت (که به گمانم از دستش دررفته) نهفته است: آنجا که می گوید "فلسفهکارانِ ما (دستکم آنانی که دولت حساسیتی در موردشان ندارد)". به عبارتی می توان چهارچوب موضوع را چنین طرح کرد: تقابل فلسفه کارانی که دولت بهشان حساسیت دارد و آنان که نسب به ایشان حساسیتی وجود ندارد. [فعلاً از این مجهول/پسیو قرارگرفتن فلسفه کاران در فرمول بندی کاوه نیز در می گذرم که پیش فرضش این است که فلسفه کاران نه کنشگر که کنش پذیرند، به قول جوانترها چیزی تو مایه های چوب. هرچند موضوع قابل گذشتی نیست و ارتباط مستقیم دارد با موضوع بحث ولی بماند تا روزی که کاوه بحث مناسبت سیاست و علم را باز کند.]
پاسخحذف2. در پاسخ به این جانِ کلام بهترین نظر را، به گمان من، ناشناسی داده که می گوید جهان بگلو "حرف هایی می زند که روزگاری اپوزیسیون خارج از کشور علیه خودش می زد و او مثل تو جواب می داد." به عبارتی مرز بین کسانی که دولت بهشان حساسیت دارد و ندارد سیال و لغزان است. کاوه انشالله یادش نرفته وقتی پل ریکور به ایران آمده بود آقای جهانبگلو در ماشین های تشریفات وزارت خارجه مشیر و مشار ایشان بود. باز هم یادش نرفته که جهانبگلو چقدر از مخالفان تبری می جست. سکوت تأییدآمیز و طعنه آمیزاو و دوستانش در مقابل قتل های زنجیره ای اوج آن تبری بود. فلسفه و گفتگو چه کاری دارد به قتل کسانی که به قول آقای زیباکلام روشنفکران دست پنجم بودند؟
3. من به هیچ عنوان آرزو نمی کنم که برای کاوه اتفاقی بیافتد که او هم تغییرموضع دهد ولی خوب است یادش باشد که نه تنها "مورد حساسیت نبودن" دولتِ مستعجل است بلکه صدرنشنی بر کرسی های فلسفه نیز. حدود بیست و پنج سال پیش آقای روح الله عالمی رساله ی دکترایی در دانشگاه تهران گذراند که به گواهی بسیاری در حد تکلیف یک درس سه واحدی لیسانس نبود و بیشتر مصداق "شوخی با منظق، بازی با دانشگاه" بود. حالا بعد از 25 سال تدریس، سرپرستی کلی رساله، هدایت گروه فلسفه دانشگاه تهران، ریاست سازمان پژوهش های وزارت آموزش و پرورش و ... [متاسفانه فعالیت های غیر آکادمیک ایشان در راستای زدایش اهالی "مورد حساسیت" قابل انتشار نیست]، برخی استادان فلسفه دارند امضا جمع می کنند که بازنشستگی پیش از موعد ایشان امری سیاسی است. واقعاً؟ گمانم اهل فلسفه مثل کاوه زیاد شوخی می کنند.
4. کاوه از حرف های[به گمان من مهمِ] نیکفر در این باب ذکری نمی کند. یا نخوانده و نمی داند یا حرف های نیکفر را غیرقابل انتشار تشخیص داده است.
5. با همه ی احترامم برای کاوه، فکر می کنم او بابت آن قیاس سخیف قالی باف و توهین آشکار به خوانندگانش یک معذرت بدهکار است.
6. ما اهل فلسفه که به سیاست کاری نداریم ولی کجایی جامعۀ مدنی که یادت بخیر. گیرم که چندتا روشنفکر دست پنجم را هم کشتند، اما آن شام خصوصی و مصاحبت با پل ریکور و سخنرانی هایش یک دنیا می ارزید.
از کسی که در یکی از پست هایش این قدر از چامسکی و مسؤولیت روشنفکری صحبت می کند این حرفها بعید است. کاوه خود می داند آن قدر ها هم این کنفرانس ها ایده بخش نیست.آمدن چند متفکر معروف هم هیچ دردی را دوا نمی کند وقتی کسی نگاهی به کتاب های آن فرد نکرده است و فقط می داند او معروف است. منظورم خود کاوه نیست ولی فرض کن آقای هاچز بیاید یا ون فراسن بیاید چند نفر آثار این افراد را خوانده اند که بحثشان منجر به ایده ای بشود. اغلب حداکثر اطلاعاتی که از این آقا دارند اینست که مدخلی راجع به احتمالات را در دانشنامه استنفورد نوشته است. به نظر من اگر قرار است این فرد ایده ای بگیرد با خواندن همان مدخل در خانه بهتر ایده ای کسب می کند.
پاسخحذفاما از این که بگذریم آیا این خوب است که رئیس جمهور این مملکت بیاید و افتتاحیه پا در کفش فلاسفه کند و متنی را راجع به انسان کامل کند که خودش هم نفهمد چیست و آخرش هم وصلش کند به امام زمان؟ اصلاً از موضوعات پیش آمده برای ایران بگذریم اگر شما جای یونسکو بودید خوشتان می آمد که یکی از تریبونی که یونسکو پولش را داده بیاید و ایدئولوژی یک گروه را تبلیغ کند؟ و از موضع بالا برای همه به قول شما فلسفه کارها تعیین تکلیف کند؟ از این هم بگذریم آیا این که رئیس همایش را کسی بگذارند کتابش فرهنگ برهنگی و و برهنگی فرهنگی است و تلقی اش از تمدن و فرهنگ غرب اینست؟ آیا شما به عنوان رئیس یونسکو می پذیرید؟ اینکه آدم یک جور دیگر فکر کند بد نیست ولی جان من کاوه چرند نگو
برای مرتیکه، در موردِ فقرهی 1:
پاسخحذف"حساسیت" را آقای جهانبگلو بهکار بردهاند: چیزی شبیه به این میگویند که در شرایطِ فعلیِ ایران، فقط کسانی امکانِ عملیِ شرکت دارند که حکومت در موردشان حساسیت ندارد. چیزی که سعی کردم بگویم این بود که حالا اگر فرض کنیم همهی حرفهای آقای جهانبگلو صحیح است، آنانی که حساسیتی در موردشان نیست چرا باید از فوایدِ احتمالیِ کنفرانس محروم شوند؟ طرحِ این سؤال لازمهاش این *نیست* که باور داشته باشم حکومت مجاز است کسانی را از حقِ آزادیِ بیان و غیره محروم کند؛ لازمهاش این هم نیست که سؤالکننده فلسفهکاران را منفعل بداند.
تحلیل هایت مرا یاد 20:30 می اندازد. دو تا انتقاد بی ضرر از داخلی ها می کنی و توپخانه را سمت خارجی ها می گیری.
پاسخحذفاحمدی نژاد با آن سخنرانی اش در افتتاحیه که از رو لغات فلسفی را می خواند و برخلاف همیشه می ترسید که چیزی را پس و پیش بگوید جالب بود. همین قدر کافی بود که یونسکو بفهمد درست عمل کرده و دولت ایران می خواهد از هر چیز بهره برداری سیاسی کند و یک مراسم بین المللی را تبدیل به تبلیغ ایدئولوژی حکومتی ولایت انسان کامل و امام زمان و ... کند. و همه میهمانان هم مثل بچه خوب بنشینند و به خطابه و وعظ آقا گوش کنند.
پاسخحذفبا کمال احترام کاوه درک درستی از نقش فلسفه در جامعه ندارد. فلسفه اگر معنایش "صرفاً" ارضای کنجکاوی های انتزاعی افرادی باشد که هیچ کاری به "درد" انسانهای دیگر ندارند، تفاوتی با ارضای شهوت جنسی ندارد. این چه میزبانی است که بسیاری از دگراندیشانش (مهاجر یا دربند) نمی توانند در این کنفرانس شرکت کنند و تفکراتی را بگویند که اتفاقاً کاملاً کاربردی و بومی شده برای این ملت است نه آن "ایده"های غیرکاربردی و مقلدانه ای که حداکثر فقط به درد ژورنال های خارجی می خورد ولی به قبای کسی در داخل بر نمی خورد.
این تریبون بشود تبلیغ حکومت برای دوست داری دروغین فلسفه و همه سکوت کنند و آنها آبروی فرهنگ این مردم و تاریخ را ببرند که عجب مردم و روشنفکرهایی که با این همه سانسور هنوز پای وعظ اینها می نشینند و برایشان کف می زنند؛ همه اینها بشود که چهار نفر بروند ادای بزرگان فلسفه درآورند که در بحث های "حاشیه"ی کنفرانس " به "ایده"ای دست یابند؟!! گیریم که دست یابند (که نمی یابند اگر در خانه بنشینند و چهار تا کتاب و مقاله بخوانند بهتر ایده ای پیدا می کنند) که چی؟ می خواهم صد سال سیاه به ایده ای دست نیابند که تنها قرار است حداکثر رزومه آنها را پر کند!!!
در تکمیل کامنتی که نوشتم (چون به نظر می رسد برداشت دیگری از کامنت من شده) منظور از گفتن اینکه از جهان بیگلو زیاد خرده نگرید تایید موضع جهان بیگلو نبود.
پاسخحذفاگر دوستان فیلسوف نمای خارج نشین این قدر پایه عملگرایی هستند یک کم از خودشان مایه می گذاشتند تا از دیگرانی که در داخل هستند. این رفتارها خودخواهانه و تلاش برای تحمیل خواسته خودشان به دیگران است. مستقل از این ها اگر این مساله برای جامعه ایران ضرری نداشته باشد فایده ای هم ندارد.
کلا بسیاری از افراد که از خطوط قرمزی سیستمی رد می شوند چون دیگر در چارچوب آن سیستم برای آنها جایی وجود ندارد سعی می کنند وضعیت را برای بقیه که هنوز در چارچوب سیستم می توانند زندگی کنند نیز غیر قابل تحمل کنند که همه خواهان فرو ریختن سیستم بشوند.
اینکه کسی که مقیم خارج است از تحریم کشور خودش حمایت کند برای اینکه بر *مردم داخل کشورش* فشار بیاید تا تیغ به استخوان آن ها برسد و آن ها هم معترض شوند به نظرم کار پستی هست. ولی چقدر می شود خرده گرفت وقتی نمی دانیم شاید روزی روزگار به ما هم چنین نقشی بدهد و ما هم آن را به همین خوبی بازی کنیم.
در مورد استفاده ی تبلیغاتی از همایش هم، فکر می کنم بعضی از کامنت گزارها از واقعیت خیلی دور هستند، کسی در غرب یا کشورهای دیگر اهمیتی به این مسائل نمی دهد، حتی خبرش را هم نمی شنوند، تبلیغ اگر باشد برای داخلی ها است، آن را هم که این ها بلاخره می کنند، همایش فلسفه نباشد کتیبه کوروش هست، کتیبه کوروش نباشد بلاخره چیزی پیدا می کنند.
پاسخحذفاصل این داستان این است که بعضی ها می خواهند بگویند ما وجود داریم چون می توانیم همایش روز فلسفه یونسکو در ایران را لغو کنیم، واقعا بچگانه و خنده دار است.
"کسی در غرب یا کشورهای دیگر اهمیتی به این مسائل نمی دهد"
پاسخحذفلابد برای همین است که ملت عرب (نه حکومتها) از مواضع تبلیغاتی ایران اینقدر خوشحالند.
لابد برای همین است که احمدی نژاد در همان غرب به پرسش های حقوق بشر جوابهای سربالا می دهد و سنگسار را کلاً منکر می شود.
لابد برای بی تأثیری همین تبلیغات هست که سید حسن نصرالله خیال اعراب را از فرهنگ ایرانی راحت می کند ...
راستی "غرب و کشورهای دیگر" همه یکپارچه ماهیت واحدی دارند ؟ چگونه فهمیدید که اینها اهمیتی نمی دهند؟ هیچ بنیادی هیچ مؤسسه ای حاضر نیست پولی را خرج کند که خلاف سیاست های تعریف شده برای آن باشد!! چطور معقول است که یونسکو بیاید و بانی کنفرانسی شود که رئیسش حداد عادل است و رویکردش به غرب معلوم. و رئیس جمهورش از اسم دموکراسی حالش به هم می خورد؟!!
"اصل این داستان این است که بعضی ها می خواهند بگویند ما وجود داریم چون می توانیم همایش روز فلسفه یونسکو در ایران را لغو کنیم، واقعا بچگانه و خنده دار است."
از این منظر همه چیز در عالم سیاست خنده دار است ولی این حقیقت است که گاهی برای ابراز وجود مجبوری در زندان تا دم مرگ اعتصاب غذا کنید. البته از دید "منطقی" خنده دار است ولی "معقولیت" تنها با منطق سنجش نمی شود.
من جای دیگر هم گفته ام به نظر من تصمیم گیری یونسکو درست بود. تصمیم جهانبگلو هم به عنوان یک مقیم خارج درست بود. تصمیم افراد داخل کشور هم مبنی بر شرکت حداکثری برای خالی نکردن میدان درست بود. اگر بر اساس نظریه بازیها تصمیم گیری کنیم هر کدام در موقعیت خود تصمیم معقول گرفتند.
به ناشناس بالا،
پاسخحذفدر کامنتتان جملات بی ربط زیاد است، حدس می زنم قسمتی از کامنت اینجانب به شما بر خورده باشد و به خاطر این مساله احساسی شده باشید، من به جملات که به نظرم بی ربط می رسد جواب نمی دهم.
در مورد تاثیری که این مساله در خارج از ایران دارد، کافی است نگاهی به روزنامه های خارجی بیاندازید تا ببینید که در غرب لغو حمایت یونسکو از همایش اهمیت چندانی ندارد، بعید می دانم روی مردم کشورهای عربی هم که طرفدار احمدی نژاد هستند (در صورتی که خبردار شوند) تاثیری که مورد نظر شما هست را بگزارد، اتفاقا برعکس، اگر تاثیری داشته باشد محبوبیتش را بیشتر می کند. طرفداری آن ها از احمدی نژاد هم برای این مسائل نیست، برای ایستادنش در مقابل غرب و حملات زبانی اش به اسرائیل و آمریکا است. در کل همان طور که خواهید دید لغو حمایت یونسکو را جز آنهایی که خود را بانی آن می بینند مثل جهان بیگلو و آنهایی که از حضور بعضی اساتید محروم شده اند کس دیگری زیاد جدی نمی گیرد.
نمی دانم چطور اینگونه بی پروا به خود اجازه تعمیم نظرم می دهید، آنچه بچگانه است این است که عده ای در شرایطی قرار گرفته اند که احتیاج دارند با این کارها وجود خودشان را به خودشان اثبات کنند، بعد هم برای خودشان سوت و کف می زنند. این رفتار بیشتر یک عکس العمل از روی ناچاری است تا یک رفتار حساب شده.
فکر می کنم آنچه که باعث عکس العمل اینگونه امثال شما می شود عدم توانایی شما در تحمل این مسائله است که کسی می تواند نظری متفاوت با شما داشته باشد، امثال این رفتار را در برخوردهایی که سبزها با هنرمندانی که نظرشان با آنها متفاوت است می کنند زیاد می بینم.
(پ.ن. به نظر این حقیر می رسد که اطلاعات شما در مورد نحوه استفاده از نظریه بازی ها در تحلیل سیاسی ناقص است، بهتر است بیشتر مطالعه بفرمایید تا این قدر ساده چنین گزاره هایی را بیان نکنید.)
1- "در کامنتتان جملات بی ربط زیاد است."
پاسخحذفدعاوی نافی، دعاوی بزرگی هستند که معمولاً مدعی از عهده حمایت از آنها بر نمی آید. شاید بهتر بود می گفتید: "من ربطی نیافتم". یا "به نظر مربوط نمی آید". استفاده از این اپراتورها نوعی رویکرد متواضعانه در معرفت شناسی را نشان می دهد
2- ربطش به این بود که گفتم دولتیان از هر مسأله ای بهره برداری تبلیغاتی می کنند؛ حتی یک همایش علمی. شواهد آن هم روشن است: انتخاب حداد و سخنرانی رئیس جمهور. واقعاً در هر کشور این کنفرانس برگزار شود رئیس جمهورش در آن سخنرانی می کند؟
3- اینکه در رسانه ها انعکاس نداشته نافی حرف بنده نیست. حرف من این بود که اینها از هر فرصتی برای مطرح کردن خود و خروج از انزوای سیاسی استفاده می کنند و خیلی هم به اینکه بقیه کشورها در موردشان چه فکر کنند اهمیت می دهند. حالا یونسکو با لغو همایش از انتقادهای وارده به خود جلوگیری کرد. اینکه در رسانه های غربی منعکس شود یا خیر نافی حرف بنده نیست. اتفاقاً عاقلانه هم اینست که منعکس نشود چون از نظر تبلیغاتی ذهن ها را متوجه ایران می کند که رئیس جمهور چه گفته است.
4- شواهد شما در مورد مردم عرب اتفاقاً مؤید حرف من است یعنی اینها از هر فرصتی برای تبلیغ خود استفاده می کنند.
5- "همان طور که خواهید دید لغو حمایت یونسکو را ... کس دیگری زیاد جدی نمی گیرد." اولاً حرف اینست که اگر "لغو" نمی شد برای یونسکو بد می شد و انتقادها به وی وارد بود به دلایلی که قبلاً گفتم. ثانیاً چرا جدی نگیرد؟اتفاقاً جدی گرفته می شود. لزومی به انعکاس در رسانه ها نیست. از این به بعد کمتر رئیس یک بنیاد بین المللی حاضر می شود همایش هایی اینچنینی را که حساسیت زاست در ایران برگزار کند تا بعداً مجبور شود آن را به هم بزند. شما خود را جای آنها بگذارید حاضرید این ریسک را بکنید که بعد در مخمصه چه کنم بیفتید؟!! :-)
6- اینکه من با چه "انگیزه" ای حرف هایم را زده ام، "احساساتی شده ام" و ... در درستی یا نادرستی حرف ها "کاملاً" (بدون هر اپراتوری) "نامربوط" است.
7- باز اینکه اطلاعات من در مورد نحوۀ کاربرد نظریه بازی ها در تحلیل های سیاسی "ناقص" یا "کامل" باشد، فی نفسه ربطی به درستی یا نادرستی ادعا ندارد؛ باید بگویید به چه دلیل که ما هم یاد بگیریم. :-)
1- "در کامنتتان جملات بی ربط زیاد است."
پاسخحذفدعاوی نافی، دعاوی بزرگی هستند که معمولاً مدعی از عهده حمایت از آنها بر نمی آید. شاید بهتر بود می گفتید: "من ربطی نیافتم". یا "به نظر مربوط نمی آید". استفاده از این اپراتورها نوعی رویکرد متواضعانه در معرفت شناسی را نشان می دهد
2- ربطش به این بود که گفتم دولتیان از هر مسأله ای بهره برداری تبلیغاتی می کنند؛ حتی یک همایش علمی. شواهد آن هم روشن است: انتخاب حداد و سخنرانی رئیس جمهور. واقعاً در هر کشور این کنفرانس برگزار شود رئیس جمهورش در آن سخنرانی می کند؟ ادامه دارد ...
3- اینکه در رسانه ها انعکاس نداشته نافی حرف بنده نیست. حرف من این بود که اینها از هر فرصتی برای مطرح کردن خود و خروج از انزوای سیاسی استفاده می کنند و خیلی هم به اینکه بقیه کشورها در موردشان چه فکر کنند اهمیت می دهند. حالا یونسکو با لغو همایش از انتقادهای وارده به خود جلوگیری کرد. اینکه در رسانه های غربی منعکس شود یا خیر نافی حرف بنده نیست. اتفاقاً عاقلانه هم اینست که منعکس نشود چون از نظر تبلیغاتی ذهن ها را متوجه ایران می کند که رئیس جمهور چه گفته است.
پاسخحذف4- شواهد شما در مورد مردم عرب اتفاقاً مؤید حرف من است یعنی اینها از هر فرصتی برای تبلیغ خود استفاده می کنند.
5- "همان طور که خواهید دید لغو حمایت یونسکو را ... کس دیگری زیاد جدی نمی گیرد." اولاً حرف اینست که اگر "لغو" نمی شد برای یونسکو بد می شد و انتقادها به وی وارد بود به دلایلی که قبلاً گفتم. ثانیاً چرا جدی نگیرد؟اتفاقاً جدی گرفته می شود. لزومی به انعکاس در رسانه ها نیست. از این به بعد کمتر رئیس یک بنیاد بین المللی حاضر می شود همایش هایی اینچنینی را که حساسیت زاست در ایران برگزار کند تا بعداً مجبور شود آن را به هم بزند. شما خود را جای آنها بگذارید حاضرید این ریسک را بکنید که بعد در مخمصه چه کنم بیفتید؟!! :-)
6- اینکه من با چه "انگیزه" ای حرف هایم را زده ام، "احساساتی شده ام" و ... در درستی یا نادرستی حرف ها "کاملاً" (بدون هر اپراتوری) "نامربوط" است.
7- باز اینکه اطلاعات من در مورد نحوۀ کاربرد نظریه بازی ها در تحلیل های سیاسی "ناقص" یا "کامل" باشد، فی نفسه ربطی به درستی یا نادرستی ادعا ندارد؛ باید بگویید به چه دلیل که ما هم یاد بگیریم. :-)
به هر حال متوجه نشدم کجای حرف های شما به کامنت من ربط داشت. من هم که می گویم این ها بلاخره چیزی پیدا می کنند جناب گهرفشانی کنند، چه همایش روز فلسفه باشد چه نباشد. سوال من (مستقل از بحث اخلاقی که به جای خود باقی است) این است که چه سودی از لغو حمایت یونسکو آید جهان بیگ لو و سبزها می شود؟
پاسخحذف(اگر روند لغو با نظر کشورهایی که در حال حاضر در یونسکو حاضر هستند بود مساله فرق می کرد، ولی لغو شدن به دستور مدیر دو هفته مانده به برگزاری آن هم با این بهانه و به این شکل فقط نشان گر فشار سیاسی به مدیر است، اگر واقعا به خاطر مسائلی که شما بیان می کنید بود و برگزاری برایشان اینقدر بد تمام می شد که صریحا می توانستند دلیلش را اعلام کنند نه اینکه بهانه کلی بیاورند. اینکه بهانه می آورند و نشان می دهد که دلیل واقعیشان مقبولیت ندارد.)
(پ.ن. نصحیت دوستانه بود، اگر در مورد استفاده از نظریه بازی ها در تحلیل سیاسی اطلاعات کافی دارید که خوشا به حالتان، اگر هم ندارید که بهتر است یا ادعاهای خالی از محتوا نکنید یا بروید مطالعه کنید تا ادعاهایتان محتوا داشته باشد.)
"در کامنتتان جملات بی ربط زیاد است، [...] من به جملات که به نظرم بی ربط می رسد جواب نمی دهم. [...]بهتر است بیشتر مطالعه بفرمایید."
پاسخحذفسبحان الله عَظُمَ شأنی. سلونی قبل ان تفقدونی.
جرس: بعد از انتشار تکذيبیۀ دکتر غلامرضا کاشی، مبنی بر عدم شرکت ايشان در مراسم دولتیِ "همايش فلسفه"، منابع موثق خبری جرس گزارش دادند سارا شريعتی، يوسف اباذری و ناصر فکوهی نيز، در مراسم فوق الذکر حضور نداشته و اين افراد حتی به قيمت از دست دادن شغل خويش، در اعتراض به شرايط برگزاری همايش در آن شرکت نکرده اند.
پاسخحذفاین روزها بیش از هر زمانی می شود سایه سنگین سیاست بر فلسفه را در ایران حس کرد. یونسکو در اعتراض به برخی دلایل سیاسی (از جمله داستان مرگ خونین ندا که از قضا دانشجوی فلسفه بود) از شرکت در کنگره روز جهانی فلسفه در تهران انصراف می دهد. حتی حسین نصر هم با وجود رایزنی های فراوان حاضر نمی شود به بهانه این همایش به زادگاهش برگردد. یورگن هابرماس هم به دلیل اعتراضات سیاسی این کنگره را تحریم می کند و دکتر شهین اعوانی (خواهر دکتر غلامرضا اعوانی و از مدیران همایش) در گفتگو با رادیو فردا گلایه می کند که چرا قتل یک دانشجوی فلسفه اینقدر بزرگ نمایی شده و آن را بهانه ای برای تحریم این همایش کرده اند؟ خود کنگره هم کم حاشیه نداشت. از حرف های جنجالی مجتهد شبستری تا سخنان قاضی القضات کشور که بار دیگر طبق عادت مألوف چند ماه اخیر خود، خواهان تغییرات بنیادین در علوم انسانی و اسلامی شدن آن شد. بدین ترتیب امروزه حتی در نشست فیلسوفان مسلمان نیز «تلاش برای تغییر» خودنمایی می کند. تلاشی که بی تأثیر از چالش های دنیای به شدت سیاسی پیرامون ما نیست.
پاسخحذفبسیاری از صبح تا عصر از حضور دکتر نصر فیلسوف برجسته ایرانی که درآمریکا زندگی می کند، می پرسیدند. اما انگار تمام تلاش های چهره های سیاسی و فلسفی برای حضور دکتر نصر در مراسم افتتاحیه بی نتیجه مانده بود. برخی با یقین می گفتند نصر می آید.
پاسخحذفچرا که چندی پیش چهره های سیاسی با رایزنی فراوان تلاش کردند تا تمام اموال توقیف شده او پس از انقلاب را به وی بازگردانند. برخی اینگونه تحلیل می کردند که این اقدام از سوی ایران، او را برای آمدن به ایران مجاب خواهد کرد اما او نیامد. نه او آمد و نه طیف فیلسوفان در حلقه او .
پس از اين توضيحات، وي [دکتر احسان نراقی] از سالن خارج شد. در راهروي سالن شماره دو، يكي از خبرنگاران از او سوال كرد كه وي در اين اختلاف، ايران را مقصر ميداند يا يونسكو را؟ احسان نراقي در پاسخ گفت: يونسكو نبايد كنار ميكشيد، اما ايران هم نبايد اين مسأله را تا اين حد بزرگ ميكرد. البته ايران كار خوبي كرد كه اين كنفرانس را لغو نكرد و اين به نفع جامعه علمي كشور است. سپس با لحن خودمان افزود: يونسكو ...... ميخورد كه بخواهد مانع از برگزاري اين كنفرانس شود و در امور ايران دخالت نمايد!
پاسخحذف- عليرغم فضاي علمي و محققانه، برخي اشكالات جزئي باعث شد كه براي دقايقي تعصب برخي مهمانان، جلسه را با اختلال مواجه سازد. بنابر عرف، رياست جلسه بايد به صورت مشترك بر عهده دو تن از صاحبنظران ايراني و خارجي قرار ميگرفت، اما در نشست بعد از ظهر سياست و فلسفه، رياست جلسه به عهده ميهمانان خارجي بود و مسئول ايراني، حضور نداشت. همين مسأله باعث بروز برخي مشكلات شد.
[...]
در ساعات پاياني نشست سياست و فلسفه، يكي از اساتيد ايراني مقالهاي با عنوان «مباني حقوق بشر در اسلام» را ارائه نمود. زماني كه او به سكولاريسم، همجنسبازي، زنا و سقط جنين انتقاد نمود، مهمانان خارجي، واكنش خشمگينانهاي نشان دادند. پس از پايان سخنراني، رئيس جلسه كه يكي از اساتيد فلسفه سوئيس بوده و در غياب مسئول ايراني جلسه، تمام امور را در دست داشت، از همجنسبازي دفاع نمود. سپس همان استاد آلماني يعني «راينهارد برانت» از جا بلند شد و با توهين به سخنران، اعلام كرد كه اين افكار احمقانه، ما را به قرون وسطي باز ميگرداند. موضوع قابل تأسف اين است كه زماني كه استاد ايراني سعي كرد به توهينهاي وي پاسخ دهد، يكي از دستاندركاران برگزاري جلسه، در يك موضعگيري آشكار و ضمن دخالت در حوزه كار رئيس جلسه، اجازه نداد كه اين استاد ايراني، پاسخ اين توهينها را بدهد و به بهانه پايان وقت، از ايشان خواست كه از جايگاه، پايين بيايد. در اعتراض به اين وضع، استاد ايراني از جايگاه پايين آمد و بلافاصله مجلس را ترك نمود.