۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه
وضوحِ تصویرِ ذهنی
اواسطِ بحثی جدی دربارهی شغلِ دانشگاهی در علومِ انسانی. پروژهی تحقیقاتیِ فعلیِ س امسال تمام میشود.
خ گفت "مثلاً شما س را در اولِ فروردینِ نود تصور کنید..."
مخاطب رو کرد به س: "سالِ نو مبارک."
۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه
قشنگتر از بازیِ جوانمردانه
جایزهی ۲۰۱۰-ِ پییر دکوبرتن برای بازیِ جوانمردانه را به امین متوسلزاده دادهاند. پارسال از منشِ متوسلزاده هیجانزده شدم، و امروز هم خوشحالام.
***
هفتهی پیش در بازیِ فوتبالِ استیل آذین و مقاومتِ شهید سپاسی امین متوسلزاده بازیکنِ مقاومت یک بازیکنِ استیل آذین را جا گذاشت، و در موقعیتِ خوبی برای گلزدن بود. بهجای اینکه به طرفِ دروازه شلیک کند توپ را از عرضِ زمین به بیرون زد—دروازه بانِ حریف افتاده بود روی زمین. بازیِ جوانمردانه.همین بهتنهایی خوب است و نسبتاً کمیاب است. در سالِ ۲۰۰۱ پائولو دیکانیو بابتِ متوقفکردنِ بازی در حالتی که موقعیتِ گل این قدر هم جدی نبود جایزهی بازیِ جوانمردانهی فیفا را برد. همین هفتهی پیش وین رونی گل زد در حالی که بازیکنِ حریف روی زمین افتاده بود.
اما دیشب [دوازدهمِ بهمنِ هشتادوهشت] برنامهی 90 با متوسلزاده صحبت کرد، و من کاملاً ارادتمندِ او شدم. ساده و طبیعی مینمود. کمی شکایت کرد از این وضعیتِ جدیدش: اینکه حالا هر کاری میکند همه میبینند. کمی—و بهملایمت—از تیماش تعریف کرد. تا حدی شاید نشان داد که مربیاش چندان راضی نبوده است از کارش. (در لحظهی اتفاقْ مقاومت ۱-۰ جلو بود، و نهایتاً بازی را ۱-۲ باخت.) دو حرفِ دیگرش تحسینبرانگیز بود. مجری پرسید: آیا متوسلزاده همین کار را می کرد اگر تیماش عقب بود؟ جواباش این بود که در آن صورت بازی بازیِ دیگری میبود؛ گفت (به بیانِ من) که به این شرطیهای خلافِ واقع علاقهای ندارد. گفت بیایید به چیزی که واقعاً اتفاق افتاده توجه کنیم. بعد هم در موردِ پیشبینیِ نتیجهی استقلال-پرسپولیس گفت که خودش فردا بازی دارد، و تمرکزش همین حالا هم بههم خورده است به علتِ این مصاحبه.
دیدنِ این نمونههای هوش و عزت و سلامتِ نفسْ موهبتی است.
۱۳۸۹ بهمن ۵, سهشنبه
در بابِ معیارِ سلیقه
هر بار که بحثیاش به بنبست میرسید میگفت (آشکارا بهشوخی): "خب، البته موضوع سلیقهای است—بعضی سلیقهها خوباند، بعضی بد." یک بار شنیدم که میگفت اولین بار که مقالهی هیوم را دیده احساساش این بوده که فیلسوف از پشت به او خنجر زده است.
۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه
عقلِ سرخ
فرزانه بردم پیشِ پزشکی که خانم دکتر معرفی کرده بود. پرخاشگرانه گفتم "خواهش میکنم موعظه نکنید؛ فقط اگر داروی [شیمیاییِ] مناسبی سراغ دارید بگویید." گفت که شرطِ تجویزِ دارو این است که قول بدهم خودکشی نکنم. گفتم که البته که قول نمیدهم. خـُـلقِ من و خامیِ روانپزشک؛ تقریباً دعوایمان شد.
فرزانه بالاخره موفق شد ساکتمان کند. "اگر قول بدهند که با داروهای شما خودکشی نکنند راضی میشوید؟"
با نسخه آمدیم بیرون. بر طریقِ خاصی اصرار نبود. "از هر طرف که روی، اگر راه روی راه بری."
۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه
تغییرِ فرم و مخاطب
دیشب دلتنگی درد داشت. نوشتههای قدیم را میخواندم. باز میدیدم که چه زیاد پیش آمده که خاطرهنویسی تبدیل شده باشد به نامهیعاشقانهنویسی.
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
مجاز است چون طبیعی است؟
مثلاً همین بچهدارشدن. احتمالاً کمتر چیزی اینقدر طبیعی باشد. و دیدهایم میلِ شدیدِ اشخاصی را—حتی از زمانِ نوجوانی—به اینکه بچهدار بشوند، و دیدهایم کسانِ زیادی را که راضیاند از بچهدارشدهبودنشان.
بعضی معتقدند که بچهدارشدن غیراخلاقی است. این گروه اینطور نیست که (دستکم آشکارا) همگی کمعقل باشند. دلیل هم اقامه میکنند برای اعتقادشان—مثلاً میگویند که جمعیتِ دنیا خیلی زیاد است و زیادترکردناش بد است، یا میپرسند (استفهامِ انکاری؟) که چه حقی داریم کسی را درگیرِ زندگی کنیم، یا نگرانیِ جدی دارند در این مورد که بچهشان را با چه ایدئولوژیای تربیت کنند. (دلیلهای موردیتر هم میشنویم: اینکه وضعیتِ اقتصادی-فرهنگیِ محلِ سکونتِ والدینِ بالقوه خوب نیست، یا یکی از والدین بیماری یا نقصی دارد و دانسته است که احتمالِ انتقال به بچه کم نیست.) برای خلافِ این مدعا هم کسانی دلیل میآورند: حتی فیلسوفانِ حرفهایای هم استدلال کردهاند که، دستکم گاهی، بعضی افرادْ اخلاقاً موظفاند (و بطریق اولی: مجازند) که سعی کنند بچهدار بشوند. البته انواعِ دیگری از دلیل هم هست—مثلاً اینکه آیهی بیستوهشتمِ بابِ اولِ سفرِ پیدایش را فرمانی به خودمان تلقی کنیم: اینکه باید زادوولد کنیم. احتمالاً طرفهای بحث در اینکه بچهدارشدن طبیعی است دعوا ندارند؛ بحث بر سرِ این است که این کارِ طبیعیْ مجاز هم هست یا نه.
در اینجا نمیخواهم در موردِ شأنِ اخلاقیِ اقدامِ آگاهانه به تولیدمثل موضع بگیرم (بحثِ بچهدارشدن فقط برای تقریبِ ایده به ذهن است). پنداشتنی است که موضوع برای کسی اصلاً مطرح نشود و کارش را بکند؛ اما اگر مطرح شد، و اگر شخص لازم دید کارش را توجیه کند، به نظرم صرفِ استناد به اینکه تولیدمثل امری طبیعی است نشاندهندهی هیچ چیزی نیست. صرفِ اینکه کاری طبیعی است نتیجه نمیدهد که مجاز هم هست.