۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه
دمغنیمتشمارانه: ذکرِ نعمت
دو سالی هست که ادامه دارد:
عشق. دوستیِ نزدیکِ ذهنها و تنها. رازگویی. خنده. زبانِ تقریباً خصوصی. گریه. نوازشخواهی. هیجان. همراهیِ طولانیِ متواتر.
هیچ حسادتی و هیچ تمامتخواهیای در کار نیست: بعضی معشوقانِ همدیگر را میشناسیم و از بعضی از آرزوها و هوسها و برنامههای هم خبر داریم (بی آنکه قرار باشد خبر بدهیم). به هم کمک هم میکنیم. پروژههای مشترک هم داریم. خلوتِ هر کداممان محترم و برجا است.
و میدانیم تضمینی نیست ادامه پیدا کند. میدانیم—و به دانستنمان تصریح میکنیم—که لزوماً همیشگیای در کار نیست: میدانیم که شدتِ علاقه ممکن است کم بشود؛ میدانیم که ممکن است یکیمان برای مدتِ زیادی برود شهرِ دیگری. این آگاهی ماجرا را حتی زیباتر میکند. دیدارهای زیادی هست که بعدش شادیم که باز هم، به قولِ اخوان، ربودیم از کفِ گردون شبی خوش.
بودن در این حلقه حس غریب دلنشینی دارد. یک جور آرامش،اعتماد(به خود و دیگری)، و حتی یک جور امنیت ،چرا که میدانی می توانی از آرزوها، مشکلات و برنامه ها (همان طور که کاوه گفت) حرف بزنی بی آن که نگران بازگو شدنش باشی.
پاسخحذفبا اجازه اخوان: شادیم که ما هم ربودیم از کف گردون شبی/ روزی / شب و روزی خوش!!!!!!!!!!!!!!
چه قشنگ نوشتهای.
پاسخحذف«ربودیم از کفِ گردون شبی خوش.»
چه آرامش ِخوبی.
پاسخحذفشُكر؛ شُكرِِ نعمت
پاسخحذفخوب
پاسخحذفبود
لحن نرم و آرام و کاوه واری دارد این نوشته.
پاسخحذفذکرِنعمت، نعمتت دائم کند.
میل و محبت و اشتیاق که باهر بار خواندنت زیادتر می شود . کاش نزدیکتر می بودیم .
پاسخحذفتا باد چنین بادا
پاسخحذفنه
پاسخحذفنه
اتفاقا اصلا زيبا نيست
بزرگترين تراژدي در دوستيهايي از اين دست همين است كه يك روز ميبيني حس خوبت از بين رفته
خلسه ات پريده
و ديگر هر چه هم خودت را به در و ديوار بزني فايده اي ندارد.
راستي چطور ميشود آنهمه حرارت و بي تابي، آن نشانهها، ژست ها، آن حركتهاي ظريف مدهوش كننده..
چطور ناگهان بي معني ميشوند؟ چطور اين موجودات عزيزي كه يك لحظه هم نميشد به وجودشان شك كرد يكهو ناپديد ميشوند؟ !
بدون هيچ دليلي و خطايي...
س،
پاسخحذفبرای همین است شاید که نویسنده در عنوان نوشته: دمغنیمتشمارانه.
در گذرگاه زمان
پاسخحذفخیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ
درست ناخورده
به جا می مانند