۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
وقتی پیشرفت میکنیم
بانکها را نگاه کنید: خیلی از کارها را انجام میدهند بدونِ اینکه لازم باشد اصلاً واردِ ساختمانِ هیچ شعبهای بشویم—پول گرفتن، صورتحساب پرداختن، انتقالِ پول. وقتی هم که لازم است با کارمندی صحبت کنم، حالا دیگر نوعاً شماره میگیرم و نوبتام که میشود به باجهی مشخصی میروم. اینطور نیست که لازم باشد تخمین بزنم که مراجعه به کدام باجه کارم را زودتر راه خواهد انداخت و بروم و یکی از چندین نفری بشوم که چسبیده به هم و به طرزِ نه خیلی دوستانهای منتظرند. ده سال پیش هیچ بانک میرفتید؟ مشکلات هست؛ اما به نظرم خوب است که گاهی، وقتی انبوهِ مشکلات را فهرست میکنیم و میگوییم که اصلاً امیدی به اصلاح نیست و باید رفت کانادا یا مالزی، این نشانهها را هم ببینیم.
روشن است که قسمتی از پیشرفتها بخشی از روالِ کلـّیِ بهترشدنِ جهانی است (توجه نکردن به این نکته بعضی از مقایسههای تلویزیونی-دولتیِ وضعِ فعلیمان—مثلاً از نظرِ تعدادِ خطوطِ تلفن—با دورانِ پهلوی را خندهدار میکند)؛ اما، علت هر چه باشد، دستکم بعضی شؤونِ زندگیِ شهریمان هست که بهوضوح بهتر شده است، و به نظر میآید که دارد باز هم بهتر میشود.
وضعِ رانندگی، دستکم در تهران و در بعضی جادههای بینشهری که من دیدهام، نمونهی دیگری است. چند بار در این سه-چهار سالِ اخیر دیدهاید که دو مسافر بر صندلیِ جلوی تاکسی نشسته باشند؟ و بستنِ کمربند آیا کمابیش عادی نشده است؟ آن مقدار که من از مشاهدهی اطرافام (عمدتاً در شمال و مرکزِ تهران) میفهمم، وضعِ رانندگی و آمدوشدِ شهری در چند سالِ اخیر بسیار بهتر شده. کاملاً خوشبین هستم که با مصوبهی جدیدِ مجلس بهتر هم بشود.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
برای کشوری که نیروی انتظامی حکومتش از هر اختیاری سوء استفاده نمی کند بله.
پاسخحذفاین نگاهت به پیشرفت یعنی فروکاست دادن آن به صندلی جلوی ماشین و صف بانک نمی تواند خطرناک باشد؟ منظورم از خطر چیزی شبیه کبریت برای کودک 2 ساله نیست ها! چه جلوه ی غیر مکانیکی تری از پیشرفت را می توانیم بیاوریم؟ ایا من و شما جای درستی ایستاده ایم؟ ( در نگاه مان به پیشرفت)
پاسخحذفروزبهان، پیشرفت را به این چیزها *تقلیل* نمیدهم؛ اینها *وجوهی* از پیشرفتاند. وقتی قبلاً مشتریان در هم میلولیدند و نوبتِ هم را غصب میکردند و برای دادنِ پولِ تلفن لازم بود نیمساعت در صف باشم و غیره و حالا اینطور نیست و کار راحتتر و انسانیتر است، این یعنی که در این جنبهها پیشرفت کردهایم، به نظرِ من. و مهم هم هست پیشرفت در این حیطهها: وقتِ بیشتری برای خودمان میگذارد، زندگیمان را راحتتر میکند، درگیریمان با اشخاص را کمتر میکند.
پاسخحذفحیطههای دیگری هم هست که از اینها مهمتر است و میشود بحث کرد که در آن حیطهها کجا هستیم و بهتر شدهایم یا نه؛ اما این ربطی به این ندارد که بفهمیم که مثلاً وقتی تعدادِ تونلها و بزرگراهها بیشتر میشود، بخشی از زندگی بهتر شده است. من این نحوهی دیدن را ترجیح میدهم به نحوهای که اصلاً چشم میبندد بر اینها، یا حتی با نفرت به اینها نگاه میکند و مثلاً ساختِ بزرگراه و زیاد شدنِ جریمهی خلافهای رانندگی را بخشی از توطئهی نظام برای تحمیقِ تودهها یا مثلاً کلکِ جدیدِ پلیس برای کسبِ درآمد میبیند.
به نظرم این جور نگاه کردن به پیشرفت مثل این است که از رشد طبیعی یک بچه بطور دایم تعجب کنیم وفکر کنیم چقدر عجیب است که در مدت دوسال از ادای هجاهای بی معنی چگونه می تواند جمله بسازد.
پاسخحذففکر می کنم کاوه پیشرفت ناگزیر درجهان امروز را نادیده می گیردوبه اتفاقهایی دلبسته که لزومازندگی درایران را خوشایندتر از دیگر جاها نمی کند.
به نظرم این نوشته نمی تواند خوشبینی ِ شما را به همه منتقل کند و امید برای ماندن را بالا ببرد. می دانید! من با شما موافقم در مورد ِ مثال هایی که زدید. در مورد ِ بهبودی که رخ داده. در مورد ِ سیر ِ صعودی ِ این پدیده ها و حرکتشان به سمت ِ خوب شدن. منتها حتی با فرض ِ اینکه خیلی چیزها بهتر شده، این سوال همچنان مطرح است:اصلا من چرا باید به این نسبت ها توجه کنم؟
پاسخحذفاصلا چرا باید مقایسه کنم؟ من حالا را می بینم. و اینکه نمی دانم چند سال ِ دیگر زنده ام. امیدی باشد یا نباشد به آینده بر می گردد. من می بینم الان هم با وجود ِ شماره گرفتن در بانک می بایست زمانی را بنشینم روی صندلی تا نوبتم شود (اگر صندلی ِ خالی باشد تازه)! من می بینم امروز وقتی داشتم دور ِ میدانی دور می زدم موتوری ای میدان را بر عکس دور زد. من می بینم که وقتی در مترو می خواهم اس ام اس بزنم خیلی از خانم های اطرافم تمام ِ جملات ِ احیانا خصوصیم را می خوانند. می بینم در قاب سازی وقتی دختری کنجکاوانه تخلیه ی اطلاعاتیم می کند، با تکیه بر یک مکالمه ی شاید ده دقیقه ای صرفا به خاطر ِ اینکه نقاشی می کنم و فوق ِ لیسانس ِ ریاضی می خوانم در دانشگاه ِ تهران، من را گزینه ی مناسبی می داند برای ازدواج با برادرش. من این انتخاب ها را دوست ندارم. من از اینکه حریم ِ خصوصی چیز ِ زیاد معنا داری نیست خوشم نمی آید. حالا چرا باید بمانم؟ فقط به این امید که خیلی چیزها بهتر می شود؟ چون مقایسه می گوید امیدی هست؟ پس حال را چه کنم؟
پ.ن. :)
فاطمه، مخاطبِ من کسی است که میگوید که اوضاع اصلاحشدنی نیست از هیچ جنبهای؛ اگر تو شک داری که شایستهی توجه است این بهترشدنی که ادعا میکنم، در این صورت این نوشته موضوعِ بحثِ ما نیست. و تأکید هم میکنم بر اینکه *بهتر میشود*، نه اینکه *خوب است*—کیست که نبیند که ناهنجاریِ ترافیکی و شلوغیِ بانک و فضولیِ مردم وجود دارد؟
پاسخحذفدر ضمن، تصورِ من این است که بهتر شدنِ اوضاع از این جهات که بعضیاش را شمردم مقدمهی بهتر شدنِ اوضاع از جهاتِ دیگر است: تصورِ من این است که هر قدر این جنبههای "شهرنشینی" قویتر بشود دخالتِ مردم در زندگیِ خصوصیِ همدیگر کمتر میشود—زندگی در شهری کوچک را با زندگی در تهران مقایسه کنید.
هر کس میتواند تصمیم بگیرد که برود یا نرود (و البته احتمالاً چه بهتر که از جایی که میخواهد برود، و از موقعیتی که در آن جا خواهد داشت، تصویرِ نزدیکبهواقع داشته باشد)؛ من در موردِ یک دلیلِ خاص برای رفتن نوشتهام.
کاوه، سخن من اکنون با پاسخ های شما دو پایه دارد؛ اول این که نگاهت در این نوشته برای من فوریت مطرح شدن ندارد. این قدر حرف اجتماعی برای زدن هست که من اگر وبلاگ بنویسم مدت ها طول می کشد که به این جا برسم. مثلا وقتی بانک می بینم چیزهای دیگری به ذهنم می رسد تا ان چه که می بینی. جامعه را با این چیز هایی که تو گفته ای رو به پیشرفت نمی دانم. دو و خیلی مهم تر از یک، "هیچ" ارتباطی بهتر شدن اوضاع دیگر مثلا بهتر شدن اوضاع مادی یا ازادی های سیاسی با ان چه که بیان کرده ای در این روزها نمی بینم. در چین با رشد سویه های شهرنشینی شاهد بهبودی چه بوده ایم؟ وضع زندگی عموم چینی ها بهتر شده یا با رشد مدنیت، انسان های ازاد تری شده اند؟
پاسخحذفمشکل که کسانی که در داخل هستند دارند این است که چون روند اصلاح آرام و در طول زمان رخ می دهد، متوجه اش نمی شوند. کسی که چند سال خارج از ایران زندگی کند وقتی برگردد این ها را خیلی راحت تر لمس می کند. تاثیر شهرداری کرباسچی و قالی باف کاملا قابل لمس کردن است.
پاسخحذفما آشنایی داریم که در اوایل انقلاب زندانی شد و حدود 10 سال پیش به آمریکا مهاجرت کرد. پیارسال وقتی به ایران آمده بود دچار مشکلی شد و مجبور شد به نیروی انتظامی مراجعه کند. از رفتار نیروی انتظامی واقعا شگفت زده شده بود. نمی توانست باور کند که اینقدر محترمانه تر با مراجعه کننده برخورد می کنند. باید یک دوره قطع ارتباط زمانی وجود داشته باشد تا بتوانی تفاوت را لمس کنی.
در مورد پیشرفت در تلفن و راه سازی و ... این دیدگاه که این ها به طور طبیعی اتفاق می افتد و کار جمهوری اسلامی نبوده است کمی حرف سنگینی هست. برای این ادعا با این پیشرفت ها را با کشورهای مشابه مقایسه کرد تا بتوان قضاوت درست کرد که این پیشرفت ها به طور اجتناب پذیر رخ می دهد یا جمهوری اسلامی در رخ دادن آن ها نقش داشته است.
روزبهان، این دغدغهی فوریت داشتن یا نداشتن را نمیفهمم—تو گویی وبلاگِ من خبرگزاریای است با محدودیتی در تعدادِ مجازِ خروجی!
پاسخحذفمن جامعه را از این نظرها رو به پیشرفت میبینم. عجیب نیست که بعضی از ما بخشِ مهمی از شِکوهمان از پیشرفته نبودنِ جامعه ناظر است به مشکلاتی از جنسِ کارآمد نبودنِ نظامِ اداری و شهرداری، و بعد یا نمیبینیم بهترشدنها را یا اینکه میگوییم "نهخیر ما به اینها کاری نداریم"؟ گسترشِ مترو و زیاد شدنِ پلها و بزرگراهها و دولتِ الکترونیک نشانهی پیشرفت در هیچ چیزی نیست؟
دربارهی موضوعِ دومی که میگویی، نظرِ من این است که، *در شرایطِ یکسان*، پیشرفت در این اموری که گفتم *کمک میکند* به حفظِ حرمتِ انسان. سی سال پیش برای اینکه برای خانهمان تلفن بگیریم میبایست سالها در انتظار باشیم؛ پانزده سال پیش برای موبایل گرفتن میبایست درآمدِ یک سالمان را بدهیم، با صف و ثبتِ نام و پارتی و غیره. حالا از هر بقالیای میشود موبایل خرید. در اینها این را نمیبینی که وقتِ من و شأنِ انسانیِ من بیشتر حفظ میشود؟
نمیدانم در چین با پیشرفتِ اقتصاد و شهرنشینی اوضاع بهتر شده یا بدتر. آمادهام که نظرم را عوض کنم؛ اما فعلاً، در نبودِ اطلاعاتِ کمابیش دقیق، به نظرم عجیب میآید اگر انکار کنیم که صرفِ بهتر شدنِ وضعِ ترافیک و بانکها باعثِ راحتتر شدنِ زندگی میشود. (و گرچه بدیهی است، اما شاید محتاجِ یادآوری باشیم در این مورد که وقتی میگوییم وضعمان از جهتی بهتر از قبل است، نه میگوییم که وضعمان خوب است و نه میگوییم که وضعمان از همهی جهات بهتر از قبل است—من مطلقاً حرفی از آزادیهای سیاسی نزدم.)