نسخه‌ی قابلِ انتشار

به نظرم کسی که، به لحاظِ وقت یا انرژی، سرمایه‌گذاریِ عظیمی می‌کند تا به "حقیقت" دست یابد، باید آماده‌ی این هم باشد که در آخرِ ...

در مترو جوراب می‌فروشند جفتی هزاروپانصد تومان. این جوراب‌ها، با آن آشکاربودگیِ کیفیت‌شان، مارکِ نایکی یا پیوما (یا هر دو!) دارند. ب...

بله: یک وقت هست که من گمان می‌کنم فلانی سواد یا ذوقِ ویژه‌ای در فلان موضوعِ خاص دارد یا خبر دارم که به آن علاقه‌مند است؛ در این صورت معن...

قطار شلوغ بود، و فقط تا ایستگاهِ بعدی هم‌مسیر بودیم؛ این بود که،‌ به پیشنهادِ من، سوارِ واگنِ خانم‌ها شد. مثلِ وقت‌هایی که با هم نیست...

می‌گفت که فاصله‌ی موجودیِ حسابِ بانکی‌اش با صفر خیلی کم شده است. ناراضی بود طبیعتاً. فردایش گفت که این فاصله بیشتر شده. و بیشتر از قب...

در سالِ ۱۳۹۱ کتابی منتشر شده است با عنوانِ سه رساله در باب معنی ، که قرار است تشکیل شده باشد از ترجمه‌ی سه گوهرِ نابِ فلسفه‌ی تحلیلی:...

دوست داشتم می‌توانستم — یعنی بلد بودم — نقاشی کنم. تابلوی مدرنی بی موضوع، پر از رنگ‌های درهم‌آمیخته، عمدةً قرمز و سیاه. تقدیم به او. بع...

چند روز پیش خبرگزاری تسنیم مطلبی درباره‌ی زلاتان ایبراهیموویچ منتشر کرده است. پاراگرافِ پایانیِ متن این است:  ابراهیموویچ تصریح کر...

سال‌ها است کیهان می‌خوانم، مخصوصاً نوشته‌های آقای حسین شریعتمداری را. (مقالاتِ ایشان را نوعاً از نظرِ قوّتِ استدلال دوست دارم؛ یک بار هم...

  باید این را عملاً یاد بگیری که مهربانیْ فضیلتِ مهم‌تری است از آزاداندیشی و تقیّد به منطق و اومانیسم. منظورم مشخصاً و مخصوصاً مهربا...

تا زیباییِ مدرسِ جنوب در بعدازظهرِ بارانیِ تهرانِ پاییزی را از دست ندهم تصمیم می‌گیرم یک امروز را به هزینه‌ی پنج-شش‌برابری و به اضافه...

از وقتی که در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی کار نمی‌کنم چند جا درس داده‌ام، اما باید یا بیشتر درس بدهم یا کارِ دیگری هم پیدا کنم. (با توجه...

به نظرم اگر بنا بر احمق‌بودن باشد بهتر است احمقی سنّتی بود تا احمقی مدرن.