من در ایران زندگی میکنم و قرار است که در اینجا حرفهای رسمیِ مسؤولانِ رسمیِ قوهی قضائیهی جمهوری اسلامی ایران نافذ باشد. وقتی که مشاورِ قضائیِ دادستانِ کلِّ کشور اعلام میکند که "انتشار هرگونه محتوا با هدف ترغیب و تشویق مردم به تحریم و یا کاهش مشارکت در انتخابات" جرم است، انگیزهام برای انتشارِ مطلبی به نفعِ شرکت در انتخابات کم میشود: به نظرم نامنصفانه است که استدلالهایم به نفعِ ایدهای را منتشر کنم که انتشارِ استدلالی به ضررش جرم است. (بگذریم از اینکه مستندهای آقای مشاور—بندهای سوم و هشتمِ مادهی شصتوششِ قانونِ انتخاباتِ مجلس شورای اسلامی، و مادهی چهلوششمِ آییننامهی اجراییی آن—به نظرِ من بهوضوح به تبلیغ له یا علیهِ اصلِ شرکت در انتخابات ربطی ندارد. و این فقط مربوط میشود به اینکه، تا جایی که من میفهمم، جرمبودنِ تبلیغ بر ضدِ انتخاباتْ توجیهِ قانونی ندارد؛ موضوعِ عمیقتر این است که، فارغ از این یا آن قانون، گمان نمیکنم عقلِ سلیم بپذیرد که چیزی از جنسِ تبلیغ بر ضدِ شرکت در انتخابات را بشود جرم اعلام کرد.)
با این حال، به نظرم در اینکه افرادِ بیشتری در انتخاباتِ مجلس شورای اسلامی رأی بدهند خیری هست که بر نامطلوببودنِ وضعیتی که مختصراً شرح دادم میچربد. سعی میکنم به نفعِ شرکت در انتخابات استدلال کنم، و روشام عمدتاً نقدِ استدلالهایی بر ضدِ شرکت در انتخابات است. در اینجا با استدلالهایی سروکار دارم که ناظر به نتایجِ عینیِ کمابیش محاسبهپذیری است که شرکت در انتخابات برای کشور خواهد داشت، نه اینکه رأیدادن چه هزینهی عاطفیای برای رأیدهنده دارد—اگر کسی نمیخواهد در انتخابات شرکت کند چون در خیابان کتک خورده یا چون برخی عزیزاناش (احتمالاً بهناحق) زندان بودهاند و از این قبیل، چنین کسی مخاطبِ بحثِ من نیست. سعی میکنم از تمثیل و استعاره هم پرهیز کنم.
اینها که ذکر خواهم کرد بعضی از دلیلهایی است که مخالفانِ نظامِ جمهوریِ اسلامی برای رأیندادن اقامه میکنند—قابلِ تصور است که کسی با جمهوریِ اسلامی موافق باشد و دلیلهایی برای رأیندادن داشته باشد؛ دلیلهای احتمالیِ چنین شخصی موضوعِ بحثِ من نیست. سعی میکنم استدلال کنم که حتی برای کسی که با نظامِ فعلی موافق نیست (و حتی اصلاً سکولار است) رفتارِ عقلانی این است که در انتخابات شرکت کند. متذکر هستم که احتمالاً همهی حرفهایم در دفاع از شرکت در انتخابات را در همهی دورههای قبلی هم میشد گفت، و لذا علیالاصول حرفِ تازهای ندارم.
اول. رأی نمیدهم چون رهبرانِ جنبشِ سبز گفتهاند انتخابات را تحریم کنیم.
دستکم در حیطهی تصمیمگیری برای چیزی از جنسِ رأیدادن، این نوع استدلالْ موافقِ سلیقهی من نیست (و حدس میزنم با حرفهای کسی هم سازگار نباشد که خود را متعلق به جنبشی میداند که قرار بوده است سر نداشته باشد). اما، در هر صورت، گمان نمیکنم که کسی معتقد باشد که مثلاً خداوند به آقای کروبی وحی نازل کرده باشد و نهی کرده باشد از شرکت در انتخابات بدونِ اینکه حکمتِ تحریم را روشن کرده باشد. اینجا، به نظرِ من، حیطهی تعبد نیست؛ جای تعقل است. اگر کسانی که به تحریم دعوت میکنند دلیلشان یکی از دلیلهایی است که ذیلاً بررسی میکنم، در این صورت به نظرم دلیلشان متقاعدکننده نیست. و اگر دلیلشان چیزِ دیگری است، شاید خوب باشد که توضیح بدهند.
دوم. صافیهای مختلفْ هر کسی را که احتمال برود رفتارِ اصلاحطلبانه یا مستقلی داشته باشد حذف کرده یا حذف خواهند کرد؛ پس من به هر کس که رأی بدهم در تصمیماتِ مجلس اثری نخواهد داشت. غیر از این، خودِ نهادِ قانونگذاری هم ضعیف شده است و به فرض هم که تصمیمی بگیرد که با میلِ من هماهنگ باشد، شورای نگهبان یا حکمِ حکومتی مانع از قانونشدن و اجرایش خواهد شد.
به نظر میرسد که مفروضاتِ این استدلالْ شدیدتر از واقع است. باید منتظر ماند و دید که نهایتاً صلاحیتِ چه کسانی تأیید خواهد شد—مثلاً باید دید که آیا شورای نگهبان صلاحیتِ آقای علی مطهری را تأیید میکند یا نه (هیأتهای نظارت که ابتدائاً صلاحیتِ ایشان را رد کرده بودند ظاهراً تغییرِ نظر دادهاند). در هر صورت، به نظرم حتی با این فرض که صلاحیتِ همهی مشاهیر رد شود باز میتوانم از بینِ تأییدشدگانْ کسانی را انتخاب کنم که احتمال بدهم با مواضعِ من سازگارتر خواهند بود—یا دستکم تابلویی نداشته باشند که نشان دهد با همهی نظرهای من مخالفاند. و حتی در بینِ نمایندگانی که خیلی از مواضعشان با من مخالف است، فرق هست بینِ نمایندهای که سعی میکند وزیری را بابتِ خلافگویی در موردِ مدرکاش استیضاح کند و بر کارِ رئیسِ دولت نظارت کند، و نمایندهای که چنین نمیکند.
اما شاید از این مهمتر این است که تصمیماتِ مجلس منحصر به چیزهایی نیست که میشود "سیاسی" خواندشان. مجلس دربارهی بودجه و قوانینِ غیرسیاسی هم تصمیم میگیرد، و البته که برای این امور بهتر است کسانی در مجلس باشند که، در بینِ انتخابهای عملاًممکن، صالحتریناند. حکمِ حکومتی هم بعید است که مثلاً در موردِ الزامِ دولت به تأمینِ بودجهی متروی تهران وارد شود.
نمایندهی هر شهر قرار است که، از جمله، تأمینکنندهی منافعِ حوزهیِ موکلاش باشد. (برای همین است که انتخاباتِ مجلس، بر خلافِ انتخاباتِ ریاستِ جمهوری، ناحیهای است و کسانی که در خارج از کشور هستند نمیتوانند رأی بدهند.) به نظرم روشن است که، علیالخصوص در شهرهای کوچک، مهم است که نماینده را مردم بشناسند و نماینده هم شهر و مشکلاتاش را بشناسد. با تحریمِ انتخابات، بسا که مردم ( ِ شهرهای کوچک) شهرشان را از امکاناتی محروم کنند. مشابهاً، به نظرِ من بسیار مفید است که کسانی در مجلس باشند که شهرتی دارند در دفاع از حقوقِ کارگران، مثلِ آقای علیرضا محجوب.
سوم. حکومت تقلب میکند: صرفِ نظر از اینکه من به چه کاندیدایی رأی بدهم، هر کس را که بخواهد واردِ مجلس میکند. پس رأیدادن غیرعقلانی است.
احتمالاً کسی که نگرانِ تقلب است بخشی از شواهدش را از ماجراهای انتخاباتِ سالِ هشتادوهشت میآورَد. من معتقد نیستم که در انتخاباتِ قبلی تقلب شده است، و قبلاً سعی کردهام توضیح بدهم که شواهدِ ادعایی به نظرِ من کافی نیست؛ اما موضعمان دربارهی مناقشهی بعد از انتخاباتِ قبلی نقشِ مهمی در بحثِ اصلی ندارد: حتی بیایید فرض کنیم که در انتخاباتِ قبلی به طرزِ نتیجهعوضکنی تقلب شده است، و فرض کنیم که، بنا بر این، حکومت نشان داده است که قادر و مایل است تقلب کند. با این حال، گمان نمیکنم معقول باشد گفتنِ اینکه مطمئن هستیم که حکومت در موردِ تکتکِ کاندیداهای مجلس تقلب میکند. احتمالِ ضعیفی هم اگر باشد که رأی من در موردِ بعضی کاندیداها مؤثر باشد، به نظرم کارِ عاقلانه این است که رأی بدهم—اگر رأی من بیتأثیر باشد، چیزی که به هدر رفته خواهد بود انرژیای است که صرف کردهام که یک روزِ جمعه از خانه بروم تا صندوقِ رأی و مدتی در صفِ بایستم [یک ضررِ ادعاییِ شرکت در انتخاباتِ تقلبآلود را چند سطر پایینتر بررسی خواهم کرد]؛ این ضررِ احتمالی آیا وزنِ زیادی دارد در مقابلِ اینکه چهار سال پارلمانی داشته باشیم که میشد برای بهترکردناش سعی کرد؟
چهارم. تحریم کنیم، چرا که نظامِ جمهوری اسلامی میتواند از زیادبودنِ تعدادِ رأیدهندگانْ بهربرداریِ سیاسی کند و خودش را مردمی نشان بدهد.
سؤال: بیایید فرض کنیم گروهِ بزرگی از مردم انتخابات را تحریم کنند؛ در این صورت آیا نظامِ جمهوری اسلامی اعلام خواهد کرد که مردمی نیست یا کمتر از قبل مردمی است؟ یا آیا معقول است تصور کنیم که، بعد از تحریمِ فراگیر، در رفتارِ جمهوری اسلامی تغییری ایجاد خواهد شد؟ گمان نمیکنم کسی که به صحتِ استدلالِ چهارم معتقد باشد به این سؤالها جوابِ مثبت بدهد.
نکتهی جالبتر در موردِ استدلالِ چهارم ناسازگاریاش با استدلالِ سوم است (البته ادعا نمیکنم که تعدادِ زیادی از موافقانِ تحریمْ هر دوی این استدلالها را عرضه میکنند). به نظرم نامعقول است که اولاً اصرار داشته باشیم که در انتخابات تقلب میشود و ثانیاً بگوییم که نباید شرکت کنیم چرا که شرکتِ ما آمارِ رأیدهندگان را بالا میبرَد: اگر حکومت اهلِ تقلب باشد و حکومت معتقد باشد که بالابودنِ تعدادِ رأیدهندگان به نفعاش است، در این صورت چندان دور از انتظار نخواهد بود که در هر صورت آمار را بالا اعلام کند—از این حیث، شرکتنکردن فایدهای نخواهد داشت.
***
متأسفانه یادم نیست چه کسی—شاید پیش از انتخاباتِ نهمِ ریاستِ جمهوری—گفته بود که در انتخابات شرکت میکند حتی اگر امر دائر باشد بینِ انتخابِ آقایان حسین اللهکرم و مسعود دهنمکی. (گویندهی آن مطلب قاعدتاً هر دوی این آقایان را سخت ناخوش میداشت.) بعید است که، تا جایی که به اجرای وظایفِ نمایندگی در مجلس مربوط میشود، هیچ دو نفری کاملاً یکسان باشند؛ همیشه میشود به کسی که گمان میکنیم مجموعاً بهترین است—بهترین از بینِ امکاناتِ موجود—رأی داد. قرار نیست همیشه به کسی رأی بدهم که دوستاش دارم؛ به کسی رأی میدهم که گمان میکنم با انتخابشدناش وضعِ آینده بهتر خواهد بود. شخصاً در انتخاباتی در دههی هفتاد فردِ خاصی را در نظر داشتم و یک هدفِ مهمام این بود که او واردِ مجلس نشود (و برای همین بود که برایم خیلی مهم نبود نفراتِ بیستوششم تا سیام در برگهام چه کسانی باشند)؛ چند سال بعد به همان شخص رأی دادم چون معتقد بودم که برندهشدنِ رقیباش شدیداً نامطلوب خواهد بود. چندان همدردی نمیکنم با کسانی که امروز از وضعِ فعلی مینالند و آن روز رأی ندادند.
پینوشت. نقدهایی بر این مطلب: نوشتهی آقای ساجد طیبی، نوشتهی آقای آرمان امیری.
به بخشی از نوشتهی دوم در ذیلِ همان مطلب جواب دادهام. شاید مضمونِ این بخش از جواب را میبایست در مقدمهی همین متن میآوردم: "تصورِ من این است که در نبودِ دلیلهای محکم برای شرکتنکردن، اصل بر شرکت در انتخابات است. برای همین است که معتقدم اگر کسی دلیلهای عرضهشده برای تحریم را رد کند، این ردکردنْ دلیلِ کافی خواهد بود برای شرکت."
پینوشتِ دوم. یادداشتی در ذیلِ مطلبِ ساجد نوشتهام. ساجد از جمله پرسیده بود: "فرض کنیم مسئولین جمهوری اسلامی اعلام کنند به کلی نیازی به انتخابات به شکلِ فعلیاش نمیبینند و قصد دارند از این پس با دعوت از جمعی از نخبگان از آنها بخواهند افرادی را برای تشکیل مجلس انتخاب/معرفی کنند. اگر از تو هم دعوت شود که افرادِ موردِ نظرت را برای تشکیلِ چنین مجلسی معرفی کنی، آیا این دعوت را میپذیری؟" جوابِ من به این سؤال: بله، میپذیرم (گرچه معتقدم که مسؤولان کارِ بسیار بدی میکنند اگر چنان کنند، و معتقدم چیزی که به آن شکل انتخاب شود چیزی از جنسِ پارلمان نخواهد بود).
شرکت نمیکنم، چون به نظرم شرکت کردنم، رأی دادن به مشروعیت این نظام است.
پاسخحذفبله، رأی دادن یا ندادن من به آنچه وانمود میکنند ربطی ندارد. اما من اگر رأی بدهم، دلم میگیرد از کاری که کردهام.
مساله هزینه و فایده ساده اقتصادی است. به نظر من هزینهی از خانه بیرون آمدن و منتظر شدن و کثیف شدن نوک انگشت و همین طور اثر روانی مشارکت در چنین انتخاباتی و هزینه عاطفی مقابله با جمع همدلان از فواید احتمالی رای دادن کمتر است. در نتیجه رای نمیدهیم. چه جوابی برای این استدلال دارید؟
پاسخحذفبصیر الفلاسفه تقدیم میکند.
پاسخحذفگاهی اوقات از خواندن مطالب تو به این فکر میکنم که اتهام همیشگی جدا بودن فلسفه تحلیلی از مسائل اجتماعی سخنی حق است یا نه.( هر چند شخصا اعتقادی به آن ندارم.) اما راجع به انتقادهایت:
پاسخحذف1. سخن بر سر این است که آیا رهبران جنبش سبز به چه میزان توانسته اند در این طی سال گذشته با مردم به صورت رک و صریح سخن بگویند؟ که برسد به بیان استدلال های شان درباره تحریم. مضاف بر انکه موسوی و کروبی چه خود بخواهند یا نه بر جایگاه رهبری حرکت اجتماعی تکه زده اند. و همین جایگاه آن هارا بی نیاز از دلیل آوری برای تمام تصمیم اجتماعی میکند. آن ها میتوانند با عده ای از عقلا به مشورت بنشینند و تصمیم مقتضی را اتخاذ نماییند شاید شرایط اجتماع مصلحت را در پنهان کردن دلیل تصمیمشان بدانند. بنابر این عقلانی خواهد بود برای مردمی که قرار بوده اختیار کشورشان را برای 4سال به دست آن ها بسپارند از تصمیم شان حتی بدون دلیل آوری تبعیت کنند. هر چند این سخن به معنی عدم شناختن حق نقد از سوی منتقدین نیست.
قبل از پرداختن به سایر انتقادهایت یک نکته باید از قبل روشن شود و آن این است کسی که امروز سخن از تحریم میگوید تحریم منفعلانه انتخابات نیست بلکه تحریم فعال است. و کسی که بر این نظر است احتمالا حداقل قصد آن را دارد که به طرز بسیار قابل ملاحظه ای رفتار رژیم را در بسیاری از حیطه ها تغیر دهد. اگر نگوییم که همگی قصد انقلاب تازه ای دارند.
2 ایراد دوم تو برای شخصی که با پیش فرض گفته شده قرار است دست به تحریم انتخابات بزند بسیار نا معقول است. دعوا بر سر مسله پرداخت پول مترو کمی تاریخ مصرف گذشته برای فرد مذکور به نطر میرسد. مضاف بر این چنین مجلس ایده الی چیزی است شبیه مجلس ششم. (که با وضع فعلی موجود، رسیدن به مجلسی با یک دهم اکثریت آن مجلس غیر ممکن به نظر میرسد.) شهود جدی من این است که وضع فعلی ما (که روزگار خوشی هم نیست) حداکثر بعد از 10 سال از برپایی این مجلس تکرار خواهد شد.
3درباره تقلب اختلاف من با تو جدی تر و عمیق تر از یک کامنت خواهد بود پس از پرداختن به آن صرف نظر میکنم.
4 باز درباره نقد چهارم تو برای شخص مورد نطر کمی عجیب است. مسله واکنش جمهوری اسلامی به اتخابات نیست چرا که امروز مراجع رسمی حکومت تنها بخشی از رسانه های جمعی را تشکیل میدهند که فکر میکنم برای قائلین به تحریم فعال انتخابات این وظیفه بسیار حیاتی است است که مانع از کسب وجهه رژیم از اتنخابات در سطح داخلی و بین الملل شود.
سلام بر لاجوردي عزيز- مشتاق ديدار- حميدرضا ابك
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفممنون از مطلبی که نوشته ای. من خود موافق با رای دادن و پاسخ هایت در برابر ادعاهای مخالفین است. اما یک ادعای دیگری که دوستان مخالف ارائه می کنند و به نظر من قابل تأمل است چنین است:
اگر بپذیریم که تقلب شده است(و شما این را برای استدلالی مفروض گرفته اید و من فرض می کنم نمی توان برای هیچ کدام از طرفین این ادعا شواهد کافی ارائه کرد بنابراین باید با فرض هر دو طرف ادعا مسایل جدید را بررسی کرد) و اگر به دنبال این باشیم که تعداد بیشتری از مردم متوجه اعتراض تعداد قابل توجهی از مردم نسبت به حکومت شوند، عدم شرکت در انتخابات هرچند در مقابل چشم خارجیان نمی تواند ادعای مردمی بودن حکومت را زیر سوال ببرد(چون آن ها از مسیر رسانه های کنترل شده داخلی دسترسی به اوضاع داخل دارند) اما برای خود مردم، ادعای مردمی بودن حکومت را زیر سوال می برد(چون شما شرکت کرده ای و شهودی از صف ها دارید).
البته من اثرگذاری این آگاهی مردم را بر روند سیاست چندان مهم نمی دانم، اما این ادعا که خود این آگاهی شکل می گیرد، با فروضی که شد به نظرم جدی است. اگر چیزی در این مورد به ذهنتان می رسد، ممنون می شوم ارائه دهید.
در این یادداشت عمدتاً به روش بحث میپردازم و "سعی میکند" به محتوی "کمتر" وارد شود. تأکیدم بر کلمات به سبب جداییناپذیری اسن دو حیطه است.
پاسخحذف1. پاراگرافِ پوزشطلبانهی آغاز مطلب، که اطلاعیهی مشاور قضایی دادستان کل کشور انگیزهی نویسنده را کم میکند، با رعایت حسن تعبیر در نظر من ناراستین مینماید. کاوه در همین وبلاگ بارها حرفهایی زده که اساساً جواب به آنها "قابلانتشار" نیست.
2. بنیانِ این پست بر ساختن مترسک است.
http://en.wikipedia.org/wiki/Straw_man
نهاینکه این استدلالها جایی مطرح نشدهباشد یا به لحاظ منطقی غیرقابلتصور باشد؛ بلکه به این دلیل که "مهمترین"، "قویترین"، یا "فرهیختهترین" استدلالهای موجود یا ممکن نیستند.
کاوه میگوید "اگر دلیلشان چیزِ دیگری است، شاید خوب باشد که توضیح بدهند." من میگویم اگر کاوه علاقهمن دسا خوب است برود پیدا کند بخواند و شاید جاهایی مثل "بالاترین" بهترین جای پیدا کردن مطالب عمیق و استدلالی نباشند.
3. اینکه کاوه به این استدلالها پاسخ میدهد به این دلیل نیست که وی عامداً اینها را دستچین کرده است. امر پوشیدهای نیست که حوزهی سیاست جزو نقاط قوتِ کاوه نیست. پستهای همین وبلاگ شاهد خوبی بر این مدعاست.
4.نداشتن علاقه یا "حد معینی" از دانش در حیطهای خاص غیر از رشتهی تخصصی خود به هیچرو عیب محسوب نمیشود. کاوه در بسیاری از امور که جزو حیطهی تخصص وی نیست، اطلاعات عمیق و حیرت انگیزی دارد.آنچه "گاهی" نوشتههای کاوه را آزار دهنده میکند لحن سبحانالله ماعظم شأنی اوست که فرادستانه قیافهی روشنفکر شناگر خلاف جریان آب میگیرد.
5. کاوه میگوید "متذکر هستم که احتمالاً همهی حرفهایم در دفاع از شرکت در انتخابات را در همهی دورههای قبلی هم میشد گفت، و لذا علیالاصول حرفِ تازهای ندارم." من اضافه میکنم "این حرفها" را برای هر انتخاباتی در هر جای دنیا و در مقطعی از تاریخ میتوان گفت.
6. یک روش بحث میتواند این باشد که بپرسیم شرکت نکردن در انتخابات به عنوان یک کنش فردی یا جمعی کی، کجا و در چه شرایطی مجاز، مطلوب، منطقی، یا موثر است و چرا آن شرایط فراهمنیست یا هست.
7. بنیاد بحثِ کاوه بر "بهتر شدنِ وضع آینده" است. مت نمیدانیم بهتر شدن برای چه کسانی و ملاک سنجشش چیست.
من در حال حاضر ایران نیستم و بنابراین اصولا نمی توانم رای بدهم، ولی اگر می توانستم هم رای نمی دادم، نه به دلایلی که ذکر کردی، بلکه به یک دلیل دیگر که درباره اش صحبت نکردی: اینکه در صورت تحریم فعال از طرف بخش قابل توجهی از جامعه (فرض کنیم: بخش قابل توجهی از ساکنین تهران)، حکومت اقلا به صورت خصوصی و در میان محافل خودی به این نتیجه برسد که اوضاع بر وفق مراد نیست و در نتیجه بعضی تغییرات را در رفتار خود ایجاد کند. کافی است که تحریم فعال باعث بازاندیشی وضعیت میان «بعضی» از خودی ها شود، نه حتی همه یا قاطبه حکومت.
پاسخحذفاین را هم بگویم که در مورد تقلب، موضع من موضع لاادری است و اصولا در مورد استدلالهای مخالفان درباره اصل تقلب در انتخابات 88 هیچوقت قانع نشدم، هرچند می توانم بفهمم که «چرا» درصد قابل توجهی از مخالفان به این «باور» رسیدند که تقلب شده، به خصوص با توجه به رفتار جانبدارانه و ناعادلانه بخشهای مختلف حکومت در انتخاباتهای قبلی، و رفتارهای جرزنانه ای از قبیل رد صلاحیت فله ای اصلاح طلبان.
کامنت من دربارهی این پست طولانی شد. بنابراین ترجیح دادم اینجا منشراش کنم:
پاسخحذفhttp://sajedtayebi.blogspot.com/2012/01/blog-post_24.html
اتفاقن مثال بودجهی مترو تضعیفکنندهی استدلال کاوه است. مجلس فعلی بودجهای برای متروی تهران تصویب کرد، ولی از جمله به سبب فشل بودن مجلس فعلی، چنین مصوبهای از آب بینی بز هم بیارزشتر بود. مدافعان تحریم معتقد اند که وقتی مجلسی چنان مهندسی میشود که توان تصویب موثر قانونی چنین غیرسیاسی را هم ندارد، (مثالهایی از این دست فراوان اند. مثلن رهبر با حکمی حکومتی، بهرسم ولو نه به اسم، جلوی کم کردن تعرفهی واردات خودرو را گرفت) شرکت در تشکیل آن عملی لغو است.
پاسخحذف(چون همین چند سطر واقعن محتمل (و نه ممکن متافیزیکی) است سبب شود رییستان (جواد لاریجانی)و همکارانشان (در قوهی قضاییه) تضییقاتی به من تحمیل کنند، تاحد بیکار شدن و به اوین افتادن، نام خود را نمینویسم.)
کاوه عزیز اگر همه استدلالهای شما درست هم باشد، این شرکت در صورتی موثر خواهد بود که نظام حقیقی و حقوقی جمهوری اسلامی با هم همخوانی داشته باشند. در این رابطه شما را ارجاع میدهم به مقاله آقای جامی در سیبستان:
پاسخحذف"نظام قانونی در ایران وجود ندارد. این را در تحولات حتی چند روزه - مثل حمله به سفارت بریتانیا - و یک هفته ای - مثل اینکه دیوان محاسبات بگوید کسی از درآمد مملکت خبر ندارد - و یک ماهه می توان نشان داد چه رسد به اینکه مثلا به دوره دوساله اخیر نگاه کنیم یا شش ساله اخیر یا حتی به بحران سازی های دوره اصلاحات و رفتار با رسانه ها و روشنفکران نگاه کنیم...
جمهوری اسلامی دارای یک ساختار حقوقی روی کاغذ است که هر گاه میل اش بکشد و به نفع قدرتهای حاکم باشد آن را استفاده می کند ولی در عمل ساختار حقیقی جمهوری اسلامی چیز دیگری است و بر مدار دیگری می چرخد که در آن قانون اساسی و قوانین مدنی به هیچ انگاشته می شود....
به عبارت دیگر ساختار حقیقی جمهوری اسلامی نوعی حکومت اسلامی بر اساس قرائت شورای نگهبان و شماری از حامیان حکومت در قم و مشهد است که قانون اساسی و قوانین نوشته شده و توافق شده برایش پشیزی ارزش ندارد... این حکومت هم قوانین روشن ندارد و نوعی هرج و مرج طبیعی بر آن حاکم است که بسته به اتوریته فقهی و البته زور سیاسی پس و پیش می شود.... به این نظام می شود گفت قوانین ات را اصلاح کن؟ به نظر من نمی شود. زیرا روشی برای اصلاح قوانین ندارد یا دقیق تر روشی که در دنیای عرفی شناخته شده است در ایران معتبر نیست."
http://sibestaan.malackut.org/archives/2011/12/post_877.shtml
خلاصه اینکه نوشته شما دعوت به شطرنج بازی با گوریل است و در شطرنج بازی با گوریل حالا من و شما بازی کنیم یا گری کاسپاروف، فرقی در نوع بازی کردن گوریل نمیکند و شاید بهتر باشد که اصلا بازی نکنیم.
از امثال و حکم دهخدا:
پاسخحذفبه چاه زمزم شاشیدن: خود را با کاری زشت شهره کردن. گویند این کار برادر حاتم کرده است، آنگاه که دید با سخا صیت و آوازۀ برادر به دست نکند آب چاه مقدس زمزم بیالود و بدین سبب مشهور گشت.
دلیل من برای رای ندادن:
پاسخحذفرای ندادن راهی است برای ابراز مخالفت با حکومتی که "مشاورِ قضائیِ دادستانِ کلِّ کشور[ش] اعلام میکند "انتشار هرگونه محتوا با هدف ترغیب و تشویق مردم به تحریم و یا کاهش مشارکت در انتخابات" جرم است."
و رای دادن یعنی وارد شدن در این بازی ای نامنصفانه.
اصل بازی نامنصفانه است و به این دلیل باید از شرکت در آن دوری کرد.
-"در انتخاباتِ مجلس شرکت میکنم".
پاسخحذف: به سلامتی. به دلِ خوش. در پناه حق.
غرض ما خواندن استدلالهای خوشرنگ ولعاب منطقیّون! بود که حاصل گردید.
سلام کاوه جان
پاسخحذفببخشید من دیر دارم جواب میدهم. کامنت شما در وبلاگ خودم را خواندم. سعی میکنم با توجه به صحبتهای شما باز هم بحث را بیشتر باز کنم
موفق باشید
آرمان
man raay nemidam chun dalayele kafi baraye inkar peida nakardam dalayele shoma kebaraye nafye raay nadadn budand ra ham baraye tayid ray dadan kafi nemidanam.
پاسخحذفمن کلا بیخیال هستم کاوه جان، ولی فقط کیف کردم وقتی کامنت ها رو خوندم و دیدم آدمهایی که به بلاگ تو میان واقعا با فرهنگن، مگر اینکه تو فحش ها رو حذف کرده باشی:))
پاسخحذفیک دلیل ساده هم برای شرکت نکردن وجود دارد، هیج کدام از کاندیدا ها را نمی پسندم چون فکر من رو نمایندگی نمی کنند. رای دادن به کسی که قبول ندارم دروغ گفتن است و این کار را نمی خواهم بکنم.
پاسخحذفاین انتخابات و هر انتخابات دیگری در این نظام براساس قانون اساسی که در آن یک شورای نگهبان منتصب رهبر کاندیداها را فیلتر می کنند اجرا می شود. وقتی من با این قانون اساسی از اصل ولایت فقیهش و رهبریش تا تایید صلاحیت و شورای نگهبانش از پایه مخالفم، دلیلی ندارد در بازی که بر پایه قواعد همان قانون اجرا میشود شرکت کنم. تحریم انتخابات در این نظام به معنی رای منفی به اساس نظام است، نه عدم تمایل به یک یا چند کاندیدای رقیب. وقتی تیمی بد بازی می کند چون کادر فنی و مدیریت تیم ناکارآمد است، اول طرفداران تیم با حضور در ورزشگاه و شعار مخالف دادن و بد و بیراه گفتن تلاش می کنند اعتراض خود را به وضع موجود به گوش مدیران تیم برسانند. اما وقتی همان مدیران این حضور سراسر اعتراض و بدوبیراه را به پرطرفداری تیم و لذا عملکرد مثبت خودشان نسبت دهند، به مرور طرفداران ورزشگاه را خالی می کنند (مثل پرسپولیس خودمان).
پاسخحذفکاوه جان
پاسخحذفشما بیشتر از کشف واقعیت به نفس استدلال علاقه داری، و به قول معروف خوش میبافی. مجلسی که ۹۹ درصد مجری حرف آقاست صرفن دکوراسیون خوبیست برای مدعیان مردم
سالاری. دوست عزیز، شما هم میخواهی مستقل الرای به نظر بیایی و خردمند، و هم میخواهی طرفداری کنی از نظامی فاسد و بیخرد. متاسفانه جمع المحالین است.